آثار و فوائد دین
1. معنا بخشی به زندگی
شاید این فایده از مهمترین فواید دین باشد، زیرا زمانی زندگی برای انسان معنا دارد که بداند هدف و معنای آن چیست و برای چه آفریده شده. در واقع، اگر معنای زندگی را در جهت تأمین جاودانگی انسان تبیین کنیم، به یکی از عظیمترین و اصلیترین فواید دین دست یافتهایم؛ ازاین رو گفته اند سرّ حاجت انسان به دین، جاودانه بودن و زندگی اخروی اوست و اگر جاودانگی مطرحنباشد، زندگی لغو خواهد بود.
2. راهنمایی به زندگی با آرامش
دین اطلاعاتی را در اختیار انسان می نهد تا زندگی برای او در مجموعه هستی میسر و مطبوع شود و به تعبیری بین آدمی و جهان و زندگی و خویشتن او آشتی برقرار گردد و همه چیز را به دید مثبت بنگرد.[11]
آرامش روانی، گمشده انسان است و او با تمام وجود در پی دستیابی به آن میباشد.
از دیدگاه دین، یگانه چیزی که می تواند این نیاز را برآورده کند، یادخداست. قرآن کریم با تأکید تمام، اعلام میکند که آرامش روان، فقط در سایه توجه به خداوند امکان پذیر است « ألابذکرالله تطمئن القلوب [12]»[13]
3. تربیت و تکمیل انسانها فراخور استعدادها
افراد بشر از نظر درک کمال و تحصیل معارف و اکتساب فضائل گوناگونند چون عقول انسانها متفاوت است، انبیا مبعوث میشوند که هر مستعدی را به نهایت کما ممکن او نایل کنند. بعبارت دیگر چون عقول انسانها متفاوت است و انسان کامل کمیاب، انبیا مبعوث میشوند که هر مستعدی را به نهایت کمال ممکن او نایل کنند.[14]
4. از بین بردن ترس
انسان بهدلیل وجود عقل، اگر بخواهد عملی را انجام دهد بیمناک است که مبادا مجاز نباشد و اگر بخواهد همان عمل را ترک کند بیمناک است که شاید وظیفه اش را انجام نداده است. از اینرو در هر جا از خشم خداوند بیمناک است، اما بوسیله بعثت انبیا و بیان حدود و فعالیت انسان، این ترس زائل خواهد شد و او بدون بیم وظایف خود را انجام می دهد.
5. پاسخ به احساس تنهایی
یکی از دردهای همیشگی انسان که پیوسته از آن رنج می برد، احساس تنهایی است. یکی از فوائد دین و بارو دینی این است که انسان خداباور هیچ گاه احساس تنهایی نمی کند زیرا باور دارد که خدا از رگ گردن به اون نزدیکتر است.«نحن اقرب الیه من حبل الورید[15]»
6. شناساندن اشیا سودمند و زیان آور به انسان
عقل در صورتی سود و زیان اشیا را درک می کند که آنها را تجربه و آزمایش کرده باشد و آزمون و تجربه نیز نیازمند گذشت زمان های طولانی و تحمل زیان های فراوان است.
فایده بعثت این است که انسان طبق رهنمود وحی، اشیای نافع و ضارّ را میشناسد بدون اینکه خطر و ضرری متوجه او باشد.[16]
7. اصلاح فرد و اجتماع
جامعهای که به دین پایبند نباشد، واقع بینی و روشنفکری را از دست میدهد و عمر گرانمایه خود را درگمراهی و ظاهربینی و غفلت میگذراند، عقل را زیر پا گذاشته، و چون حیوانات، کوتاه نظر و بیخرد زندگی میکند. دچار زشتی اخلاق و پستی کردار میشود و بدین ترتیب، به کلی امتیازات انسانی را از دست میدهد. چنین جامعهای گذشته از اینکه به سعادت ابدی و کمال نهایی خود نمیرسد، در زندگانی کوتاه و زودگذر این جهان نیز، نتایج شوم و آثار ناگوار انحرافات و کجرویهای خود را دیده و دیر یا زود چوب غفلت خود را خواهد خورد و به روشنی خواهد فهمید که تنها راه سعادت، همان دین و ایمان به خدا بوده است و سرانجام ازکردار خود پشیمان خواهد شد.[17]
8.همبستگی اجتماعی:
همبستگی و وفاق، اساس یک زندگی اجتماعی است و زوال آن موجب فروریزی ساخت جامعه و از همپاشیدگی حیات اجتماعی میشود. از طرفی هرفردی براساس غریزه خویشتندوستی، نفع خویش را میطلبد، گرچه به ضرر دیگران بینجامد و این حالت غریزی، موجب اختلاف و درگیری است. دین با تبیین حیات و مقدمه خواندن آن برای زندگی اخروی و نیز دعوت به گرایشهای معنوی وتربیت ویژه اخلاقی، این انسجام و همبستگی را فراهم میآورد.
برادرى و احساس اشتراک بر محور دیندارى سامان مىیابد. دورکیم، جامعه شناس مشهور مىنویسد: «مناسک دین براى کارکرد درست زندگى اخلاقى ما، به همان اندازه ضرورىاند که خوراک براى نگه داشتن زندگى جسمانى ما ضرورت دارد، زیرا از طریق همین مناسک است که گروه خود را تایید و حفظ مىکند.[18]
9. جبران کاستی های دنیای مدرن
علوم طبیعى با تمام پیشرفتهاى گستردهاش، از پاسخگویى به نیازهاى غیر طبیعى انسان عاجز است و تنها از دین مىتوان انتظار داشت تا نیازهاى ماوراى طبیعى آدمى را برآورده کند. علامه طباطبایى مىنویسد: «درست است که علوم طبیعى چراغى است روشن که بخشى از مجهولات را از تاریکى درآورده و براى انسان معلوم مىسازد ولى چراغى است که براى هر تاریکى سودى نمىبخشد. از فن روانشناسى حل مسایل فلکى را نمىتوان توقع داشت، از یک پزشک حل مشکلات یک نفر مهندس راه بر نمىآید و بالاخره علومى که از طبیعت بحث مىنماید اصلا از مسایل ماورالطبیعه و مطالب معنوى و روحى بیگانه بوده و توانایى بررسى این گونه مقاصدى که انسان با نهاد و فطرت خدادادى خود خواستار کشف آنها است، ندارد.[19]
10. تفسیر خوشبینانه از مرگ
بسیاری از افراد از مرگ نگرانند. اضطراب آنان به دلیل این امور است: خود مردن، از دست دادن چیزهای خوب در زندگی، و اطمینان نداشتن به آنچه قرار است بعد از مرگ رخ دهد. در اینجاست که دین تفسیری خوشبینانه از مرگ به دست می دهد و آنرا نه نابودی و از بین رفتن، که انتقال از یک نوع زندگی موقت به نوع دیگری از زندگی که همیشگی وابدی است، تلقی میکند.[20]