معنویت و معنای زندگی
در پاسخ به این پرسش گروهی زندگی را اساساً معنادار نمیدانند و آن را پوچ میشمارند. از نگاه این گروه هیچ هدف خاصی در پس زندگی نیست و این حیات صرفاً یک اجبار است که ما به آن تن دادهایم. گروه دیگر زندگی را معنادار میدانند ولی برای معناداری آن شروطی را تعیین میکنند. قائلان به معناداری زندگی، خود به سه دسته تقسیم میشوند:
۱) گروهی که ارزشهای مادی را برای معناداری زندگی کافی میدانند. از نگاه این گروه، اموری مانند موفقیتهای مالی و حرفهای، شهرت و.. برای معنادار بودن زندگی کافی است. ۲) گروهی که برای معنادار شدن زندگی، ارزشهای فرامادی را نیز لازم میشمارند، بهطور مثال اموری مانند اوصاف اخلاقی از قبیل ازخودگذشتگی، نوعدوستی، نیکوکاری و.. شروط لازم برای معنادار بودن زندگی هستند. ۳) گروهی که زندگی را هنگامی معنادار میشمارند که انسان در ارتباط با یک موجود غایی بتواند به کمال برسد و ظرفیتهای معنوی خود را شکوفا کند. این گروه همچنین معتقدند که زندگی انسان نباید محدود به این جهان مادی باشد و بشر برای معناداری بایستی حیاتی ابدی در پیش داشته باشد. در ادبیات دینی زندگی معنادار شمرده میشود و اساساً یک نعمت بزرگ از سوی خداوند تلقی میشود. در این فضا اگرچه موفقیتهای مادی مهم است و تخلق به اوصاف اخلاقی هم بسیار مطلوب است ولی تمام ماجرا در این دو مسئله خلاصه نمیشود بلکه برای اینکه زندگی معناداری داشته باشیم، نیازمند ارتباط حقیقی با خداوند هستیم، ارتباطی که ما را حقیقتاً «زنده» میکند و به جهان بیروح ما روح میبخشد. از اینروست که خداوند در قرآن از انسانها میخواهد که به ندای پیامبر (ص) که مایه «حیات» آنهاست، پاسخ مثبت بدهند (انفال؛ ۲۴). روشن است که مراد از این حیات، حیات مادی نیست، چراکه همه انسانها از آن برخوردارند، بلکه مراد حیاتی است که انسان از طریق آن به کمال حقیقی خود نائل میشود. این مسئله در میان عارفان هم مورد توجه بوده است. مولوی چه زیبا سروده است که «نیست نشان زندگی، تا نرسد نشان تو» زندگی بشر به «حیات» حقیقی خود نائل نخواهد شد مگر آن که جلوهای از نور الهی بر آن بتابد و آنگاه است که حقیقتاً «نشان زندگی» پدیدار خواهد شد. اگر امروزه در جامعه ما معنا و هدف زندگی مسئله است و بسیار زندگی خود را بدون هدف میدانند، یکی از عوامل مهم این پوچگرایی، نبود معنویت در سطح جامعه است؛ مسئلهای که باید بهعنوان یک ضرورت ویژه به آن پرداخته شود. * اخیراً در شبکههای مجازی، فیلمی منتشر شده که در آن با تعدادی از مردم در یکی از پارکهای تهران مصاحبه میشود و از آنها پرسیده میشود که «هدفشان از زندگی چیست؟»؛ تعداد قابلتوجهی از مصاحبهشوندگان پاسخ میدهند که هدفی برای زندگی ندارند. مشاهده این مصاحبه من را بر آن داشت تا این یادداشت را بازنویسی کنم و در اختیار مخاطبان دین آنلاین قرار دهم. این مصاحبه را در ادامه میتوانید مشاهده کنید. |
معنویت و معنای زندگی
در پاسخ به این پرسش گروهی زندگی را اساساً معنادار نمیدانند و آن را پوچ میشمارند. از نگاه این گروه هیچ هدف خاصی در پس زندگی نیست و این حیات صرفاً یک اجبار است که ما به آن تن دادهایم. گروه دیگر زندگی را معنادار میدانند ولی برای معناداری آن شروطی را تعیین میکنند. قائلان به معناداری زندگی، خود به سه دسته تقسیم میشوند:
۱) گروهی که ارزشهای مادی را برای معناداری زندگی کافی میدانند. از نگاه این گروه، اموری مانند موفقیتهای مالی و حرفهای، شهرت و.. برای معنادار بودن زندگی کافی است. ۲) گروهی که برای معنادار شدن زندگی، ارزشهای فرامادی را نیز لازم میشمارند، بهطور مثال اموری مانند اوصاف اخلاقی از قبیل ازخودگذشتگی، نوعدوستی، نیکوکاری و.. شروط لازم برای معنادار بودن زندگی هستند. ۳) گروهی که زندگی را هنگامی معنادار میشمارند که انسان در ارتباط با یک موجود غایی بتواند به کمال برسد و ظرفیتهای معنوی خود را شکوفا کند. این گروه همچنین معتقدند که زندگی انسان نباید محدود به این جهان مادی باشد و بشر برای معناداری بایستی حیاتی ابدی در پیش داشته باشد. در ادبیات دینی زندگی معنادار شمرده میشود و اساساً یک نعمت بزرگ از سوی خداوند تلقی میشود. در این فضا اگرچه موفقیتهای مادی مهم است و تخلق به اوصاف اخلاقی هم بسیار مطلوب است ولی تمام ماجرا در این دو مسئله خلاصه نمیشود بلکه برای اینکه زندگی معناداری داشته باشیم، نیازمند ارتباط حقیقی با خداوند هستیم، ارتباطی که ما را حقیقتاً «زنده» میکند و به جهان بیروح ما روح میبخشد. از اینروست که خداوند در قرآن از انسانها میخواهد که به ندای پیامبر (ص) که مایه «حیات» آنهاست، پاسخ مثبت بدهند (انفال؛ ۲۴). روشن است که مراد از این حیات، حیات مادی نیست، چراکه همه انسانها از آن برخوردارند، بلکه مراد حیاتی است که انسان از طریق آن به کمال حقیقی خود نائل میشود. این مسئله در میان عارفان هم مورد توجه بوده است. مولوی چه زیبا سروده است که «نیست نشان زندگی، تا نرسد نشان تو» زندگی بشر به «حیات» حقیقی خود نائل نخواهد شد مگر آن که جلوهای از نور الهی بر آن بتابد و آنگاه است که حقیقتاً «نشان زندگی» پدیدار خواهد شد. اگر امروزه در جامعه ما معنا و هدف زندگی مسئله است و بسیار زندگی خود را بدون هدف میدانند، یکی از عوامل مهم این پوچگرایی، نبود معنویت در سطح جامعه است؛ مسئلهای که باید بهعنوان یک ضرورت ویژه به آن پرداخته شود. * اخیراً در شبکههای مجازی، فیلمی منتشر شده که در آن با تعدادی از مردم در یکی از پارکهای تهران مصاحبه میشود و از آنها پرسیده میشود که «هدفشان از زندگی چیست؟»؛ تعداد قابلتوجهی از مصاحبهشوندگان پاسخ میدهند که هدفی برای زندگی ندارند. مشاهده این مصاحبه من را بر آن داشت تا این یادداشت را بازنویسی کنم و در اختیار مخاطبان دین آنلاین قرار دهم. این مصاحبه را در ادامه میتوانید مشاهده کنید. |
معنویت و معنای زندگی