چرا آقامصطفی خمینی از دیدار شیخ احمدکافی با امام جلوگیری کرد؟
نمونه اول آقای سید محمد علی میلانی فرزند مرحوم آقای میلانی بود که ایشان به جهت این که فردی روشنفکر مآب و دنیا دوست و مقام طلب بود به تدریج تحت نفوذ ساواک قرار گرفت و به همکاری با آنها پرداخت. سید محمد علی در مقطعی به نجف آمد ولی نه تنها حاج آقا مصطفی بلکه هیچ یک از اطرافیان و نزدیکان حضرت امام به ملاقات وی نرفتند تا اینکه خود او به جهت اینکه دیدار با امام را به نفع خویش میدید، برای ملاقات با معظم له به بیت ایشان آمد و موقعی که مرحوم حاج آقا مصطفی از ورود وی با خبر شد به نزدیک اتاقی که او در آن نشسته بود آمد و با صدای بلند به طوری که وی بشنود گفت: بعضیها آن قدر پررو و بی شرم هستند که با همه چیز و همه کس مخالفت میکنند، جز موضوعاتی که منافع مادی و جاهطلبیشان را تأمین و ارضا میکند و الان نیز آمدهاند و توقع دارند که حاج آقا آنها را بپذیرد. سید محمد علی علیرغم این برخورد حاج آقا مصطفی باز هم مدتی به انتظار نشست و حتی به اتاق بالا و اندرونی و محل ملاقات امام با افراد رفت، اما حضرت امام اجازه ملاقات به وی نداد و ایشان مجبور شد از راهی که آمده بود برگردد.
نمونهٔ دوم دربارهٔ مرحوم شیخ احمد کافی بود. مرحوم حاج آقا مصطفی در مورد ایشان هم سختگیری کرد و اجازه نداد که وی به ملاقات حضرت امام برود. به هر حال اصل قضیه ملاقات آقای کافی با امام از این قرار است که یک سال در ایام محرّم، آقای کافی به نجف آمد. ایشان با بنده تقریباً دوست و آشنا بود. مرحوم کافی اصالتاً یزدی بود و هم اکنون نیز طایفه ایشان در یزد شهرت دارند. آن مرحوم قبل از بنده برای تحصیل علوم دینی عازم نجف شده بود، منتهی در این زمینه توفیق چندانی به دست نیاورده بود و با صدای زیبا و گیرایی که داشت در مجالس و محافل به روضهخوانی میپرداخت. یکی از این مجالس، جلسه موعظه و درس اخلاق بود که در منزل شهید مدنی برگزار میشد و آقای کافی در پایان سخنرانی شهید مدنی روضه میخواند. گفتنی است که مرحوم کافی بخشی از کتاب شرح لمعه را نیز نزد بنده فرا گرفته بود. وی به منزل ما آمد و درخواست کرد که من امکان ملاقات ایشان با حضرت امام را فراهم کنم و از آنجا که برنامههای امام نظم و ترتیب خاصی داشت علیرغم تلاش بنده امکان ملاقات تا روز هفتم محرم که حضرت امام در نجف بود مهیّا نشد تا اینکه حضرت امام طبق معمول به کربلا مشرف شد و ما هم همراه ایشان رفتیم. حضرت امام معمولاً تا سیزدهم ماه محرم و هنگام آمدن دسته معروف طویریج به کربلا در این شهر اقامت میکرد. در همین ایام نیز بنده به جهت اصرار فوقالعاده آقای کافی درصدد بودم اجازه ملاقات ایشان با امام را بگیرم تا اینکه حاج آقا مصطفی مرا دید و گفت: شنیدهام شما میخواهید آقای کافی را به ملاقات آقا ببرید؟ ارجاعات: [i] آیت الله خاتم یزدی در پی نوشت عنوان کرده است که چنین عملی در مورد مرحوم کافی به اثبات نرسیده است. الحاقیه: بسم الله الرحمن الرحیم ✔️گرچه معتقدم ارباب مرحوم کافی امام زمان(ع) روحی له فدا همچنانکه بعد چهل سال از شهادت مرحوم کافی با نداشتن هیچگونه تریبون تبلیغاتی، این نوکر وفادار را در اوج عزت نگه داشته است همچنان دامن او را از دروغهای شاخدار و تهمت های ناروایی مثل ارتباط با ساواک محفوظ میدارد. نظرخوانندگان محترم را به چند نکته جلب میکنم: ۱- سازمان اسناد انقلاب اسلامی بعد از انقلاب با پژوهش کامل در اسناد ساواک که در جریان انقلاب به دست امت حزب الله افتاده بود کتابی را با عنوان یاران امام منتشر کرد در چند مجلد،که جلد هشتم آن اختصاص به شهید کافی دارد در این کتاب هشتصد سند از ساواک منتشر شده که ساواک از مرحوم کافی به ستوه آمده بوده است، لطفا مراجعه کنید و بخوانید آنجا اسناد بدست آمده سخن می گویند نه فرزند مرحوم کافی دفاع کند از پدر؛ ۲ – مرحوم کافی حدود چهل بار دستگیر و زندانی شده است که هنوز عکسها ی زندان ایشان و بعضی از خطبایی که با ایشان زندان بوده اند زنده اند مثل حاج سید ابوالقاسم شجاعی و…. ۳-مرحوم کافی در سال ۱۳۵۴ از طرف ساواک به مدت سه سال تبعید شدند به شهر ایلام که با کوشش و سعایت مراجع تقلید مخصوصا مرحوم آیت الله العظمی سید احمد خوانساری مدت تبعید ایشان به یکسال تقلیل یافت،و ایشان سال ۱۳۵۴ به ایلام منتقل شدند، مرحوم کافی ساواکی بود!؟ ای کاش دروغ استخوان داشت و در گلوی دروغگو میماند و رسوایش میکرد. واما آخرین نکته: وظیفه ام بود از این سرباز حضرت ولی عصر که خوشبختانه پدر حقیر بودند دفاع کنم، گرچه ارباب رسم نوکر داری به احسن وجه میداند. محسن کافی، قم |
چرا آقامصطفی خمینی از دیدار شیخ احمدکافی با امام جلوگیری کرد؟
نمونه اول آقای سید محمد علی میلانی فرزند مرحوم آقای میلانی بود که ایشان به جهت این که فردی روشنفکر مآب و دنیا دوست و مقام طلب بود به تدریج تحت نفوذ ساواک قرار گرفت و به همکاری با آنها پرداخت. سید محمد علی در مقطعی به نجف آمد ولی نه تنها حاج آقا مصطفی بلکه هیچ یک از اطرافیان و نزدیکان حضرت امام به ملاقات وی نرفتند تا اینکه خود او به جهت اینکه دیدار با امام را به نفع خویش میدید، برای ملاقات با معظم له به بیت ایشان آمد و موقعی که مرحوم حاج آقا مصطفی از ورود وی با خبر شد به نزدیک اتاقی که او در آن نشسته بود آمد و با صدای بلند به طوری که وی بشنود گفت: بعضیها آن قدر پررو و بی شرم هستند که با همه چیز و همه کس مخالفت میکنند، جز موضوعاتی که منافع مادی و جاهطلبیشان را تأمین و ارضا میکند و الان نیز آمدهاند و توقع دارند که حاج آقا آنها را بپذیرد. سید محمد علی علیرغم این برخورد حاج آقا مصطفی باز هم مدتی به انتظار نشست و حتی به اتاق بالا و اندرونی و محل ملاقات امام با افراد رفت، اما حضرت امام اجازه ملاقات به وی نداد و ایشان مجبور شد از راهی که آمده بود برگردد.
نمونهٔ دوم دربارهٔ مرحوم شیخ احمد کافی بود. مرحوم حاج آقا مصطفی در مورد ایشان هم سختگیری کرد و اجازه نداد که وی به ملاقات حضرت امام برود. به هر حال اصل قضیه ملاقات آقای کافی با امام از این قرار است که یک سال در ایام محرّم، آقای کافی به نجف آمد. ایشان با بنده تقریباً دوست و آشنا بود. مرحوم کافی اصالتاً یزدی بود و هم اکنون نیز طایفه ایشان در یزد شهرت دارند. آن مرحوم قبل از بنده برای تحصیل علوم دینی عازم نجف شده بود، منتهی در این زمینه توفیق چندانی به دست نیاورده بود و با صدای زیبا و گیرایی که داشت در مجالس و محافل به روضهخوانی میپرداخت. یکی از این مجالس، جلسه موعظه و درس اخلاق بود که در منزل شهید مدنی برگزار میشد و آقای کافی در پایان سخنرانی شهید مدنی روضه میخواند. گفتنی است که مرحوم کافی بخشی از کتاب شرح لمعه را نیز نزد بنده فرا گرفته بود. وی به منزل ما آمد و درخواست کرد که من امکان ملاقات ایشان با حضرت امام را فراهم کنم و از آنجا که برنامههای امام نظم و ترتیب خاصی داشت علیرغم تلاش بنده امکان ملاقات تا روز هفتم محرم که حضرت امام در نجف بود مهیّا نشد تا اینکه حضرت امام طبق معمول به کربلا مشرف شد و ما هم همراه ایشان رفتیم. حضرت امام معمولاً تا سیزدهم ماه محرم و هنگام آمدن دسته معروف طویریج به کربلا در این شهر اقامت میکرد. در همین ایام نیز بنده به جهت اصرار فوقالعاده آقای کافی درصدد بودم اجازه ملاقات ایشان با امام را بگیرم تا اینکه حاج آقا مصطفی مرا دید و گفت: شنیدهام شما میخواهید آقای کافی را به ملاقات آقا ببرید؟ ارجاعات: [i] آیت الله خاتم یزدی در پی نوشت عنوان کرده است که چنین عملی در مورد مرحوم کافی به اثبات نرسیده است. الحاقیه: بسم الله الرحمن الرحیم ✔️گرچه معتقدم ارباب مرحوم کافی امام زمان(ع) روحی له فدا همچنانکه بعد چهل سال از شهادت مرحوم کافی با نداشتن هیچگونه تریبون تبلیغاتی، این نوکر وفادار را در اوج عزت نگه داشته است همچنان دامن او را از دروغهای شاخدار و تهمت های ناروایی مثل ارتباط با ساواک محفوظ میدارد. نظرخوانندگان محترم را به چند نکته جلب میکنم: ۱- سازمان اسناد انقلاب اسلامی بعد از انقلاب با پژوهش کامل در اسناد ساواک که در جریان انقلاب به دست امت حزب الله افتاده بود کتابی را با عنوان یاران امام منتشر کرد در چند مجلد،که جلد هشتم آن اختصاص به شهید کافی دارد در این کتاب هشتصد سند از ساواک منتشر شده که ساواک از مرحوم کافی به ستوه آمده بوده است، لطفا مراجعه کنید و بخوانید آنجا اسناد بدست آمده سخن می گویند نه فرزند مرحوم کافی دفاع کند از پدر؛ ۲ – مرحوم کافی حدود چهل بار دستگیر و زندانی شده است که هنوز عکسها ی زندان ایشان و بعضی از خطبایی که با ایشان زندان بوده اند زنده اند مثل حاج سید ابوالقاسم شجاعی و…. ۳-مرحوم کافی در سال ۱۳۵۴ از طرف ساواک به مدت سه سال تبعید شدند به شهر ایلام که با کوشش و سعایت مراجع تقلید مخصوصا مرحوم آیت الله العظمی سید احمد خوانساری مدت تبعید ایشان به یکسال تقلیل یافت،و ایشان سال ۱۳۵۴ به ایلام منتقل شدند، مرحوم کافی ساواکی بود!؟ ای کاش دروغ استخوان داشت و در گلوی دروغگو میماند و رسوایش میکرد. واما آخرین نکته: وظیفه ام بود از این سرباز حضرت ولی عصر که خوشبختانه پدر حقیر بودند دفاع کنم، گرچه ارباب رسم نوکر داری به احسن وجه میداند. محسن کافی، قم |
چرا آقامصطفی خمینی از دیدار شیخ احمدکافی با امام جلوگیری کرد؟