نیکلاس اونف، جمهوریخواهی و سازهانگاری
به گزارش دینآنلاین، دکتر صادق حقیقت در ادامه گفتوگوها در حوزه فلسفه سیاسی با نیکلاس اونف، سازهانگار پسامدرن، استاد بازنشسته دانشگاه بینالمللی فلوریدا (FIU) و یکی از افراد مطرح در سازهانگاری (به خصوص در روابط بینالملل) بهگفتوگو پرداخت.
این نظریه در کتاب جهان ساخته ما[1]، و مقاله «جهانهای ساخته ما»[2] انعکاس یافته است. نیکلاس اونف با تکیه بر نظریه کنش کلامی و سه نوع آن، میان نیات سخنگویان و فعالیت زبانی تحت حاکمیت قواعد ارتباط برقرار میکند. همان گونه که مشیرزاده اشاره میکند، اونف دوگانگی دکارتی ذهن و ماده را میپذیرد، اما در عین حال، مفروضههای تجربهگرایانه و واقعگرایانه علوم را به چالش میکشد. به تعبیر او، ما نمیتوانیم همه ویژگیهای جهان را مستقل از زبان و گفتمان مربوط به آن بشناسیم. به نظر وی، این قواعدند که عوامل مادی را به منابع تبدیل میکنند. پس، آنچه قوام متقابل میان ساختار و کارگزار را ممکن میسازد، قواعد[3] است. تأکید اونف بر قوام متقابل میان کنشگران و ساختار همراه با توجه به اعمال و رویههای کارگزاران است، و برهمین اساس است که قواعد و هنجارها در نظریه او اهمیت خاصی مییابند.[4] دولت داده ماقبل اجتماعی[5] نیست، همان گونه که جهان اجتماعی متشکل از سه عنصر فرد، جامعه و قواعدی است که آن دو را به هم مرتبط میسازد.
سازهانگاری (constructivism) در روابط بینالملل راه سومی بین دو دیدگاه واقعگرایان و لیبرالها است؛ و از نظر معرفتشناختی، ناقد تجربهگرایی و اثباتگرایی تلقی میشود. از این دیدگاه، به جای تحلیل مفهومی قدرت، باید به رابطه دیالکتیکی قدرت و دانش از یک سو، و تبار و زمینههای قدرت از سویی دیگر توجه کنیم؛ چرا که معنای توصیفی یا خنثی از قدرت ممکن نیست. در حالی که مکتب نواقعگرایی به دلیل تأکید بر قدرت، از اقتصاد غافل میشود، منطق نولیبرال مستلزم همگرایی اقتصادی جهانی و کالاهای عمومی متناسب با آن است. مکتب (نو) رئالیسم منطق روابط بینالملل را قدرت مادی و عریان (همانند سلاح اتمی) میبیند، و وضعیت حاصل از رقابت دولتها در صحنه روابط بینالملل را بینظمی یا آنارشی[6] فرض میکند. در مقابل، مکتب (نو) لیبرال منطق روابط دولتها را روابط اقتصادی، و وضعیت حاصل را نوعی نظام سلسله مراتبی[7] میداند. سازهانگاری به عنوان راه سوم، و بر خلاف نئورئالیسم و نئولیبرالیسم، واقعیات اجتماعی را امری برساخته میداند. هرچند سازهانگاری در آثار ویکو در قرن 18 ریشه دارد، اما به شکل جدید مولود مناظره نوواقعگرایان ونولیبرالها از یک سو، و تقابل نظریهپردازان انتقادی و خردگرایان از سویی دیگر در دهه 1990 است.
بخشی از گفتوگوی سید صادق حقیقت با نیکلاس اونف:
ـ همه چیز از جمله روابط بین الملل، در ساختاری به نام (روابط) اجتماعی معنا پیدا میکند
ـ لیبرالیسم و نو واقع گرایی نمیتوانند همه واقعیت را توضیح دهند
ـ نظریه من در دو مسئله از الکساندر ونت جدا میشود: اول این که برای واقعیت خارجی اصالتی نمیبینم؛ چرا که جهان ساخته ذهن ماست؛ و دوم آن که بر اساس نظریه «بازیهای زبانی»، زبان یک پارادایم کامل است و معنا را میسازد. اشکال به ونت این است که او هم نمیتواند از چارچوب دولت و عقلانیت بیرون آید
ـ سخن و قواعد بین ساختار و کارگزار وساطت میکنند
ـ آن چه ارائه کردهام یک «چارچوب» است، و نه یک «نظریه»؛ و بنا نیست مسائل سیاست خارجی را حل کند
ـ «چارچوب» سازه انگاری نسبت به بقیه روشها، حتی روشهای کمی، گشوده است
ـ اصطلاح سازه انگاری جدید (new constructivism) دستاورد چندانی ندارد
ـ من همانند مایکل سندل جمهوری گرا هستم؛ و معتقدم جمهوری گرایی با سازه انگاری قابل جمع است
گفتنی است سیدصادق حقیقت انتشار متن کامل مصاحبه را در قالب کتاب به آینده موکول کرده است.
ارجاعات:
[1]. Nicholas Onuf, The World of Our Making.
[2]. Nicholas Onuf, “Worlds of Our Making: The Strange Career of Constructivism in International Relations”.
[3]. rules
[4]. حمیرا مشیرزاده، تحول در نظریههای روابط بینالملل، صفحات مختلف.
[5]. pre-social given
[6]. anarchy
[7]. hierarchy
|
|
نیکلاس اونف، جمهوریخواهی و سازهانگاری
به گزارش دینآنلاین، دکتر صادق حقیقت در ادامه گفتوگوها در حوزه فلسفه سیاسی با نیکلاس اونف، سازهانگار پسامدرن، استاد بازنشسته دانشگاه بینالمللی فلوریدا (FIU) و یکی از افراد مطرح در سازهانگاری (به خصوص در روابط بینالملل) بهگفتوگو پرداخت.
این نظریه در کتاب جهان ساخته ما[1]، و مقاله «جهانهای ساخته ما»[2] انعکاس یافته است. نیکلاس اونف با تکیه بر نظریه کنش کلامی و سه نوع آن، میان نیات سخنگویان و فعالیت زبانی تحت حاکمیت قواعد ارتباط برقرار میکند. همان گونه که مشیرزاده اشاره میکند، اونف دوگانگی دکارتی ذهن و ماده را میپذیرد، اما در عین حال، مفروضههای تجربهگرایانه و واقعگرایانه علوم را به چالش میکشد. به تعبیر او، ما نمیتوانیم همه ویژگیهای جهان را مستقل از زبان و گفتمان مربوط به آن بشناسیم. به نظر وی، این قواعدند که عوامل مادی را به منابع تبدیل میکنند. پس، آنچه قوام متقابل میان ساختار و کارگزار را ممکن میسازد، قواعد[3] است. تأکید اونف بر قوام متقابل میان کنشگران و ساختار همراه با توجه به اعمال و رویههای کارگزاران است، و برهمین اساس است که قواعد و هنجارها در نظریه او اهمیت خاصی مییابند.[4] دولت داده ماقبل اجتماعی[5] نیست، همان گونه که جهان اجتماعی متشکل از سه عنصر فرد، جامعه و قواعدی است که آن دو را به هم مرتبط میسازد.
سازهانگاری (constructivism) در روابط بینالملل راه سومی بین دو دیدگاه واقعگرایان و لیبرالها است؛ و از نظر معرفتشناختی، ناقد تجربهگرایی و اثباتگرایی تلقی میشود. از این دیدگاه، به جای تحلیل مفهومی قدرت، باید به رابطه دیالکتیکی قدرت و دانش از یک سو، و تبار و زمینههای قدرت از سویی دیگر توجه کنیم؛ چرا که معنای توصیفی یا خنثی از قدرت ممکن نیست. در حالی که مکتب نواقعگرایی به دلیل تأکید بر قدرت، از اقتصاد غافل میشود، منطق نولیبرال مستلزم همگرایی اقتصادی جهانی و کالاهای عمومی متناسب با آن است. مکتب (نو) رئالیسم منطق روابط بینالملل را قدرت مادی و عریان (همانند سلاح اتمی) میبیند، و وضعیت حاصل از رقابت دولتها در صحنه روابط بینالملل را بینظمی یا آنارشی[6] فرض میکند. در مقابل، مکتب (نو) لیبرال منطق روابط دولتها را روابط اقتصادی، و وضعیت حاصل را نوعی نظام سلسله مراتبی[7] میداند. سازهانگاری به عنوان راه سوم، و بر خلاف نئورئالیسم و نئولیبرالیسم، واقعیات اجتماعی را امری برساخته میداند. هرچند سازهانگاری در آثار ویکو در قرن 18 ریشه دارد، اما به شکل جدید مولود مناظره نوواقعگرایان ونولیبرالها از یک سو، و تقابل نظریهپردازان انتقادی و خردگرایان از سویی دیگر در دهه 1990 است.
بخشی از گفتوگوی سید صادق حقیقت با نیکلاس اونف:
ـ همه چیز از جمله روابط بین الملل، در ساختاری به نام (روابط) اجتماعی معنا پیدا میکند
ـ لیبرالیسم و نو واقع گرایی نمیتوانند همه واقعیت را توضیح دهند
ـ نظریه من در دو مسئله از الکساندر ونت جدا میشود: اول این که برای واقعیت خارجی اصالتی نمیبینم؛ چرا که جهان ساخته ذهن ماست؛ و دوم آن که بر اساس نظریه «بازیهای زبانی»، زبان یک پارادایم کامل است و معنا را میسازد. اشکال به ونت این است که او هم نمیتواند از چارچوب دولت و عقلانیت بیرون آید
ـ سخن و قواعد بین ساختار و کارگزار وساطت میکنند
ـ آن چه ارائه کردهام یک «چارچوب» است، و نه یک «نظریه»؛ و بنا نیست مسائل سیاست خارجی را حل کند
ـ «چارچوب» سازه انگاری نسبت به بقیه روشها، حتی روشهای کمی، گشوده است
ـ اصطلاح سازه انگاری جدید (new constructivism) دستاورد چندانی ندارد
ـ من همانند مایکل سندل جمهوری گرا هستم؛ و معتقدم جمهوری گرایی با سازه انگاری قابل جمع است
گفتنی است سیدصادق حقیقت انتشار متن کامل مصاحبه را در قالب کتاب به آینده موکول کرده است.
ارجاعات:
[1]. Nicholas Onuf, The World of Our Making.
[2]. Nicholas Onuf, “Worlds of Our Making: The Strange Career of Constructivism in International Relations”.
[3]. rules
[4]. حمیرا مشیرزاده، تحول در نظریههای روابط بینالملل، صفحات مختلف.
[5]. pre-social given
[6]. anarchy
[7]. hierarchy
|
|
نیکلاس اونف، جمهوریخواهی و سازهانگاری