تحریفستیزی منحرف
به گمان من، مشکل نه در سود و سودای مداحان است و نه در کمکاری عالمان. مشکل اصلی، آن است که «مشکل اصلی» گم شده است. تحریفستیزان، همۀ وقت و نیروی خود را صرف آن کردهاند که مثلا دروغهای فاضل دربندی را در کتاب اسرار الشهاده یا خطاهای ملاحسین کاشفی را در روضة الشهداء یا گزافهگوییهای برخی مداحان را نشان دهند و تاریخی پاکیزهتر از نهضت کربلا به گوشها برسانند. غافل از آنکه مشکل در این دروغها و خطاها و گزافهها نیست؛ مشکل در جایی است که زمینه را برای این دروغها و خطاها هموار کرده است. از قضا برخی از همین تحریفستیزان محترم، آب به جوی انحراف اصلی میریزند.
آنچه ما به آن مبتلا شدهایم، تنها تحریف در چند واقعه یا چند خبر یا مسائلی همچون قمهزنی و مناسکسازی و مصیبتتراشی نیست؛ مشکل اصلی در شاکله و قالبی است که عاشورای ما(نه عاشورای سال 61 هجری) در رهگذر تاریخ پذیرفته و به دست بخشهای سیاستاندیش جامعه، مذهبی جدا و دینی مستقل از اسلام و حتی تشیع اثتیعشری شده است. عاشورای موجود، بخشی از دین و مذهب نیست که در پناه آن از بلای تحریف مصمون بماند؛ چنانکه نماز و روزه در پناه دین از تحریف و خرافه مصمون ماندهاند؛ بلکه ما از عاشورا دینی مستقل و خودبنیاد ساختهایم. عاشورای شیعه، در چرخۀ نیازهای رنگارنگ جامعه و در ادوار مختلف تاریخی، اکنون شکل و شمایلی یافته است که ارتباط دادن آن به دین و مذهب، جز از طریق پارهای روایات در برخی کتابها ممکن نیست. دربارۀ سند و دلالت این روایات سخنی نمیگویم تا در دام تحریفستیزی منحرف نیفتم؛ اما میگویم: عاشورای برساختۀ ما گفتمانی جدا از مجموعۀ دین شده است و در فضای «عاشورا برای عاشورا» سیر میکند و تا چنین است، تحریفستیزی، آب در هاون کوبیدن است؛ بلکه دادن نشانی غلط به جامعۀ دینی است. تحریف بزرگ، این است؛ نه گزافههایی که دربارۀ شمار کشتگان دشمن یا عروسی قاسم بن حسن(ع) در کربلا یا حضور جنیان در روز عاشورا گفتهاند. اگر تحریفستیزان راه به جایی نمیبرند و هر دم آید غمی از نو به مبارکبادشان، از آن رو است که بت بزرگ را نشکستهاند. بت بزرگ، جداسری عاشورای ما از مذهب مادر است. اگر ما عاشورا را از دین بیرون نیاوردهایم و به آن استقلال ندادهایم، چرا در طبقات مذهبی، محرم عملا مهمتر از رمضان است و عاشورا مهمتر از بعثت و هجرت، و آن مایه از احساسات و هیجانها و عواطفی که روضهها برمیانگیزند، نیایشها برنمیانگیزند؟ اگر عاشورا را از دین جدا نکردهایم، چرا این همه به عزاداران سفارش میکنند که ظهر عاشورا نماز را فراموش نکنید؟ امام حسین(ع)، از مدینه بیرون آمد که دين را از چنگ امویان بیرون بیاورد؛ نه آنکه دینی جدید بسازد. اگر امروز منبرهای عزا بیش از منبرهای اخلاق است، و مجالس عزاداری بیش از محافل معنوی، و جستوجو در گذشته بیش از گفتوگو دربارۀ آینده، از آن رو است که عاشورای ما دینی است خودبنیاد که در آن، دینداری در حاشیۀ عزاداری است. امام حسین(ع) از مکه به سوی کوفه رفت که همچون هجرت عموی بزرگوارش جعفر بن ابیطالب به حبشه، در آزادی و امنیت زندگی کند و آزادی و امنیت را برای بخشی از مسلمانان فراهم آورد؛ نه آنکه مذهبی نو بنیان بگذارد که در آن، روضه مهمتر از مناجات باشد و عزاداری ارجمندتر از دینداری و محرم شورانگیزتر از رمضان و جنگ ممدوحتر از صلح و اصحاب او بلندآوازهتر از انبیا. آن گریه و آن عزاداری و آن سیاهپوشی و آن سینهزنی که پشتوانۀ آزادی و آزادگی نباشد و خرد حسینی را جایگزین خوی یزیدی نکند، حاصلی جز زخم و زحمت ندارد. ما برای رسیدن محرم و عاشورا لحظهشماری میکنیم؛ اما امام حسین(ع) به استقبال عاشورا نرفت؛ جنگ را بر او تحمیل کردند؛ جنگی که شیعه میتوانست از آن سرمایهای برای صلح ممکن بسازد و اعتباری برای عقلانیت؛ نه مذهبی نو که همچون مذاهب دیگر، باورهایی دارد و مناسکی و احکامی و آخرتی که سنگ ترازوی آن، اشک است. |
تحریفستیزی منحرف
به گمان من، مشکل نه در سود و سودای مداحان است و نه در کمکاری عالمان. مشکل اصلی، آن است که «مشکل اصلی» گم شده است. تحریفستیزان، همۀ وقت و نیروی خود را صرف آن کردهاند که مثلا دروغهای فاضل دربندی را در کتاب اسرار الشهاده یا خطاهای ملاحسین کاشفی را در روضة الشهداء یا گزافهگوییهای برخی مداحان را نشان دهند و تاریخی پاکیزهتر از نهضت کربلا به گوشها برسانند. غافل از آنکه مشکل در این دروغها و خطاها و گزافهها نیست؛ مشکل در جایی است که زمینه را برای این دروغها و خطاها هموار کرده است. از قضا برخی از همین تحریفستیزان محترم، آب به جوی انحراف اصلی میریزند.
آنچه ما به آن مبتلا شدهایم، تنها تحریف در چند واقعه یا چند خبر یا مسائلی همچون قمهزنی و مناسکسازی و مصیبتتراشی نیست؛ مشکل اصلی در شاکله و قالبی است که عاشورای ما(نه عاشورای سال 61 هجری) در رهگذر تاریخ پذیرفته و به دست بخشهای سیاستاندیش جامعه، مذهبی جدا و دینی مستقل از اسلام و حتی تشیع اثتیعشری شده است. عاشورای موجود، بخشی از دین و مذهب نیست که در پناه آن از بلای تحریف مصمون بماند؛ چنانکه نماز و روزه در پناه دین از تحریف و خرافه مصمون ماندهاند؛ بلکه ما از عاشورا دینی مستقل و خودبنیاد ساختهایم. عاشورای شیعه، در چرخۀ نیازهای رنگارنگ جامعه و در ادوار مختلف تاریخی، اکنون شکل و شمایلی یافته است که ارتباط دادن آن به دین و مذهب، جز از طریق پارهای روایات در برخی کتابها ممکن نیست. دربارۀ سند و دلالت این روایات سخنی نمیگویم تا در دام تحریفستیزی منحرف نیفتم؛ اما میگویم: عاشورای برساختۀ ما گفتمانی جدا از مجموعۀ دین شده است و در فضای «عاشورا برای عاشورا» سیر میکند و تا چنین است، تحریفستیزی، آب در هاون کوبیدن است؛ بلکه دادن نشانی غلط به جامعۀ دینی است. تحریف بزرگ، این است؛ نه گزافههایی که دربارۀ شمار کشتگان دشمن یا عروسی قاسم بن حسن(ع) در کربلا یا حضور جنیان در روز عاشورا گفتهاند. اگر تحریفستیزان راه به جایی نمیبرند و هر دم آید غمی از نو به مبارکبادشان، از آن رو است که بت بزرگ را نشکستهاند. بت بزرگ، جداسری عاشورای ما از مذهب مادر است. اگر ما عاشورا را از دین بیرون نیاوردهایم و به آن استقلال ندادهایم، چرا در طبقات مذهبی، محرم عملا مهمتر از رمضان است و عاشورا مهمتر از بعثت و هجرت، و آن مایه از احساسات و هیجانها و عواطفی که روضهها برمیانگیزند، نیایشها برنمیانگیزند؟ اگر عاشورا را از دین جدا نکردهایم، چرا این همه به عزاداران سفارش میکنند که ظهر عاشورا نماز را فراموش نکنید؟ امام حسین(ع)، از مدینه بیرون آمد که دين را از چنگ امویان بیرون بیاورد؛ نه آنکه دینی جدید بسازد. اگر امروز منبرهای عزا بیش از منبرهای اخلاق است، و مجالس عزاداری بیش از محافل معنوی، و جستوجو در گذشته بیش از گفتوگو دربارۀ آینده، از آن رو است که عاشورای ما دینی است خودبنیاد که در آن، دینداری در حاشیۀ عزاداری است. امام حسین(ع) از مکه به سوی کوفه رفت که همچون هجرت عموی بزرگوارش جعفر بن ابیطالب به حبشه، در آزادی و امنیت زندگی کند و آزادی و امنیت را برای بخشی از مسلمانان فراهم آورد؛ نه آنکه مذهبی نو بنیان بگذارد که در آن، روضه مهمتر از مناجات باشد و عزاداری ارجمندتر از دینداری و محرم شورانگیزتر از رمضان و جنگ ممدوحتر از صلح و اصحاب او بلندآوازهتر از انبیا. آن گریه و آن عزاداری و آن سیاهپوشی و آن سینهزنی که پشتوانۀ آزادی و آزادگی نباشد و خرد حسینی را جایگزین خوی یزیدی نکند، حاصلی جز زخم و زحمت ندارد. ما برای رسیدن محرم و عاشورا لحظهشماری میکنیم؛ اما امام حسین(ع) به استقبال عاشورا نرفت؛ جنگ را بر او تحمیل کردند؛ جنگی که شیعه میتوانست از آن سرمایهای برای صلح ممکن بسازد و اعتباری برای عقلانیت؛ نه مذهبی نو که همچون مذاهب دیگر، باورهایی دارد و مناسکی و احکامی و آخرتی که سنگ ترازوی آن، اشک است. |
تحریفستیزی منحرف