“خودازبرون‌نگری”ایرانی!

“خودازبرون‌نگری” وقتی آگاهانه و به اندازه باشد یک هنر ذهنی است. حتی فراتر از آن، یک روش نیکوی اخلاقی است. بررسی و نگریستن به خود از چشم دیگری یک مزیت اخلاقی است. کسی که می‌تواند از پوستین تنگ خود و امیال و منافع خود به در آید و برای لحظه‌ای از چشم دیگری به کار و بار خویش بنگرد درواقع تخیل اخلاقی‌اش را به کار گرفته و شایسته تحسین است. رمان”نامه‌های ایرانی” مونتسکیو یکی از بهترین تلاش‌های کلاسیک برای”خود از برون‌نگری” آگاهانه است[1]. او می‌کوشد از نگاه ازبک و ربکا، دو مسافر و گردشگر خیالی که از ایران راهی فرانسه شده‌اند به نقد جامعه آن روزگار خود بپردازد.

اما اگر این”خودازبرون‌نگری”گرفتار زیاده‌روی و افراط شود انسان را از درون تهی می‌سازد. اصالت آدمی به این است که برایندی صرف از محیط و نگاه‌ها و راه‌های رفته دیگران نباشد. اگر ما خود را نبینیم و نتوانیم واقعیت خویش را کشف کنیم بعید است دیگران بتوانند آن‌را آشکار سازند. حکایت جوامع هم کم‌وبیش چنین است. ملت ما از یک جهت به مراتب اخلاقی‌تر از مردمان ترکیه یا امریکا و… است؛ چرا که ما به‌عنوان یک ملت بیش از آنها اهل”خودازبرون‌نگری”هستیم. ما فقط خود را از طریق آینه‌ها و رسانه‌های داخلی رصد نمی‌کنیم. ما خود را می‌بینیم، هم از چشم خود و هم از چشم آمریکا، بریتانیا، قطر، عربستان و…پس ما برداشت واقع‌بینانه‌تری از خویشتن خویش داریم.

ولی این وضعیت تا زمانی یک فضیلت یا مزیت خواهد بود که برون‌نگری بر درون‌نگری پیشی نگیرد و چشم بیگانه جایگزین چشم خودی نشود. ما حتی وقتی می‌خواهیم از بیگانگان و اغیار دوری بگزینیم و واقعاً مستقل باشیم، همه چیز را از چشم غیر معنا می‌کنیم. هر چه که خلاف بینش و دیدگاه اغیار باشد حتماً خوب است. هرچه که همسو با نگاه غیر باشد حتماً بد است. اما چرا چنین است؟ چون ما آیینه نداریم. ما چشم‌های جمعی و رسانه‌های رسانا و توانایی نداشتیم و نداریم که احساس کنیم می‌توانیم با آنها خود را و دنیای پیرامون خود را به خوبی نظاره کنیم.

ناچار همیشه چشم ما به چشم غیر است. خواه برای موافقت و خواه برای مخالفت. ایران فاقد رسانه‌های واقعاً فراگیر است. هیچ رسانه‌ای تاکنون کاملاً از آن ما نبوده است و همواره بخشی از ما را و بخشی از جهان را به ما نمایانده است. لاجرم هرچه رسانه‌های رقیب پا به میدان گذاردند و ابعاد دیگری از ما و جهان را به نمایش گذاشتند، اعتماد ما به رسانه‌هایمان کمتر و کمرنگ‌تر شد.

آفت این وضعیت، این است که ما مردمی شده‌ایم که اخبار داخل را از اخبارگویان خارج می‌شنویم و تحلیل اوضاع درون کشور را از بیرون رفتگان یا بیرون شدگان می‌گیریم. آن‌ها خواه‌ناخواه ایران را از بیرون می‌بینند و نقد و حرجی بر آنها نیست. نقد بر ما وارد است که در درون هستیم و خواه‌ناخواه بر وفق نگاه بیرونیان عمل می‌کنیم. شاید ما از معدود کشورهایی باشیم که گرفتار”خودازبرون‌نگری”افراطی شده‌ایم.

برای اینکه متوجه وضعیت خاص ایران شوید به‌عنوان نمونه به این دو تحقیق توجه کنید. بررسی‌های سال 2016 نشان می‌دهد تنها بیست درصد از مردم سوئد اعتمادشان به رسانه‌های خارجی زیاد است[2]. همچنین بررسی‌های اخیر در سال 2017 گویای آن است که بیش از شصت درصد از امریکایی‌ها اعتمادی زیاد یا نسبی به رسانه‌های امریکا دارند[3]. قطعاً وجود این‌همه شبکه ماهواره‌ای فارسی‌زبان و وجود این‌همه بشقابک ماهواره بر بام خانه‌های ایرانیان می‌تواند بیش از هر آمار و پیمایشی گویای اعتماد ما به رسانه‌های رسمی داخلی یا خارجی باشد.

اما مزایای یک”خودازبرون‌نگری”فردی یا جمعی که بجا و به‌قاعده باشد چیست؟
اولاً سبب می‌شود بیشتر و بهتر خود را بشناسیم.
ثانیاً بیشتر دیگران را درک کنیم.
ثالثاً عواقب رفتار و افکار خود و تأثیر آن برجهان پیرامون را بهتر دریابیم.
در مقابل، معایب و آفات افراط در”خودازبرون‌نگری”چیست؟
اولاً سبب می‌شود برخی از واقعیات شخصی و حقایق درونی خویش را نشناسیم.

ثانیاً ناخواسته منافع، مقتضیات و احتیاجات دیگران را بر منافع و مقتضیات و احتیاجات خود ترجیح دهیم.

البته ایرانیان هوشمند برای نخستین بار راهی میانه را پیدا کرده‌اند تا به کمک آن نوعی توازن میان ابررسانه‌های داخلی و خارجی ایجاد کنند. پیدایش، گسترش و آزادی نسبی برخی از شبکه‌های اجتماعی در ایران زخم”خودازبرون‌نگری”افراطی را تا حدی التیام بخشیده است. ایرانیان تیترها و اخبار داخلی و خارجی را برمی‌گیرند و در دل گروه‌ها و کانال‌های مجازی به نقد، رد یا تأیید و تکثیر آنها می‌پردازند. از این حیث باید امیدوار بود که ما با دست‌های خالی و کمترین هزینه در حال تقویت درون‌نگری جمعی هستیم. اما این درمان اصلی و درازمدت نیست. باید رسانه‌های اصلی کشور حرفه‌ای‌تر و همگانی‌تر گردند. نمی‌شود فراگیرترین رسانه‌های کشور (ازلحاظ پوشش رسانه‌ای) بیشتر بر مبنای تمایلات، سلایق و احتیاجات گروهی خاص از طبقات و اقشار اجتماعی برنامه‌سازی کند. تا وقتی که چنین باشد هیچ امیدی به آزادسازی سرزمین رسانه‌ای کشور از دست بیگانگان نیست.
چه باید کرد؟

آیا راه‌حل این است که چشم بیگانه را کور کنیم؟ یا چشم از او و رسانه‌اش برداریم و بی‌قیدوشرط چشم به رسانه‌های داخلی بدوزیم؟ کاش می‌شد چنین کرد. احتمالاً نمی‌شود. ما آنچه را بسیاری از ملت‌ها تجربه نکرده‌اند دریافته و دیده‌ایم. ما دیده‌ایم آنچه را نباید می‌دیدیم. دیگر کار از کار گذشته است. یک قرن دل دادن و گوش سپردن به رسانه‌های غیرایرانی و مواجهه چهاردهه‌ای با رسانه‌های جناحی سبب شده است که ما رسانه‌های وطنی را چندان هم خودی ندانیم. دیگر عادت کرده‌ایم که همه حرف‌های او را با حرف رسانه‌های خارجی محک بزنیم و این یعنی دیگر مرز محکم و روشنی میان رسانه ایرانی و غیرایرانی باقی نمانده است. کسانی که سلباً یا ایجاباً باعث شدند که اتوریته و جذابیت رسانه‌های داخلی در برابر رقبای خارجی رنگ ببازد در حکم فرماندهانی هستند که از سر سهو یا عمد، خاک ما را در اختیار مهاجمان گذاردند.

دردا که ما چنان مخاطب رسانه غیرایرانی بوده‌ایم و هستیم که دیگر با او احساس قرابت و انس می‌کنیم. دیگر احساس نمی‌کنیم از آن ما نیست. رسانه خارجی برای ما شبیه مسافری است که از بس در روستای ما ساکن بوده که بی‌هیچ نسبت و قرابتی حکم قوم‌وخویش و محرم ما را پیدا کرده است. این یعنی همان”خود از برون‌نگری”افراطی!

اما چاره چیست و چه باید کرد؟ چاره نخست اینکه بپذیریم ما گرفتار این بلیّه هستیم. دریغا که بخش مؤثر حاکمان و رسانه‌داران ما هنوز در وضعیت انکار سیر می‌کنند. هنوز گمان می‌کنند با ساخت یک سریال طنز ورق برخواهد گشت. دریغا گمان می‌کنند با افشاگری در باب روابط پشت پرده یک یا دو شبکه فارسی‌زبان ماهواره‌ای مردم کرورکرور به دامان رسانه‌های داخلی بازخواهند گشت. نفی آنها به‌هیچ‌وجه به اثبات این یا آن رسانه داخلی نمی‌انجامد.

چاره دوم آنکه پذیرش این قضیه را مقدمه‌ای برای حذف رقیب خارجی ندانیم. جنگ کورکورانه، بی‌هدف و ناممکن با ماهواره و برخی از شبکه‌های اجتماعی راهکاری است نشدنی و نخواستنی! باید با حداقل سختگیری، حداکثر سلایق را در رسانه‌های داخلی پوشش داد. یعنی اِعمال کمتر سختگیری در رویکردهای سیاسی و اجتماعی. شاید این روال در درازمدت بتواند بخش‌هایی از سرزمین امواج و رسانه ایران‌زمین را از دست بیگانگان به درآورد.

ارجاعات:
[1]- نامه‌های ایرانی، مونتسکیو، شارل لوئی دوسکوندا. ترجمه محمد مجلسی. تهران: نشر دنیای نو.1392

[2]- https://www.statista.com/statistics/658696/survey-on-level-of-trust-in-news-of-foreign-media-in-sweden/

[3]-https://www.statista.com/statistics/255891/trust-in-types-of-news-media-in-the-us/

“خودازبرون‌نگری”ایرانی!

“خودازبرون‌نگری” وقتی آگاهانه و به اندازه باشد یک هنر ذهنی است. حتی فراتر از آن، یک روش نیکوی اخلاقی است. بررسی و نگریستن به خود از چشم دیگری یک مزیت اخلاقی است. کسی که می‌تواند از پوستین تنگ خود و امیال و منافع خود به در آید و برای لحظه‌ای از چشم دیگری به کار و بار خویش بنگرد درواقع تخیل اخلاقی‌اش را به کار گرفته و شایسته تحسین است. رمان”نامه‌های ایرانی” مونتسکیو یکی از بهترین تلاش‌های کلاسیک برای”خود از برون‌نگری” آگاهانه است[1]. او می‌کوشد از نگاه ازبک و ربکا، دو مسافر و گردشگر خیالی که از ایران راهی فرانسه شده‌اند به نقد جامعه آن روزگار خود بپردازد.

اما اگر این”خودازبرون‌نگری”گرفتار زیاده‌روی و افراط شود انسان را از درون تهی می‌سازد. اصالت آدمی به این است که برایندی صرف از محیط و نگاه‌ها و راه‌های رفته دیگران نباشد. اگر ما خود را نبینیم و نتوانیم واقعیت خویش را کشف کنیم بعید است دیگران بتوانند آن‌را آشکار سازند. حکایت جوامع هم کم‌وبیش چنین است. ملت ما از یک جهت به مراتب اخلاقی‌تر از مردمان ترکیه یا امریکا و… است؛ چرا که ما به‌عنوان یک ملت بیش از آنها اهل”خودازبرون‌نگری”هستیم. ما فقط خود را از طریق آینه‌ها و رسانه‌های داخلی رصد نمی‌کنیم. ما خود را می‌بینیم، هم از چشم خود و هم از چشم آمریکا، بریتانیا، قطر، عربستان و…پس ما برداشت واقع‌بینانه‌تری از خویشتن خویش داریم.

ولی این وضعیت تا زمانی یک فضیلت یا مزیت خواهد بود که برون‌نگری بر درون‌نگری پیشی نگیرد و چشم بیگانه جایگزین چشم خودی نشود. ما حتی وقتی می‌خواهیم از بیگانگان و اغیار دوری بگزینیم و واقعاً مستقل باشیم، همه چیز را از چشم غیر معنا می‌کنیم. هر چه که خلاف بینش و دیدگاه اغیار باشد حتماً خوب است. هرچه که همسو با نگاه غیر باشد حتماً بد است. اما چرا چنین است؟ چون ما آیینه نداریم. ما چشم‌های جمعی و رسانه‌های رسانا و توانایی نداشتیم و نداریم که احساس کنیم می‌توانیم با آنها خود را و دنیای پیرامون خود را به خوبی نظاره کنیم.

ناچار همیشه چشم ما به چشم غیر است. خواه برای موافقت و خواه برای مخالفت. ایران فاقد رسانه‌های واقعاً فراگیر است. هیچ رسانه‌ای تاکنون کاملاً از آن ما نبوده است و همواره بخشی از ما را و بخشی از جهان را به ما نمایانده است. لاجرم هرچه رسانه‌های رقیب پا به میدان گذاردند و ابعاد دیگری از ما و جهان را به نمایش گذاشتند، اعتماد ما به رسانه‌هایمان کمتر و کمرنگ‌تر شد.

آفت این وضعیت، این است که ما مردمی شده‌ایم که اخبار داخل را از اخبارگویان خارج می‌شنویم و تحلیل اوضاع درون کشور را از بیرون رفتگان یا بیرون شدگان می‌گیریم. آن‌ها خواه‌ناخواه ایران را از بیرون می‌بینند و نقد و حرجی بر آنها نیست. نقد بر ما وارد است که در درون هستیم و خواه‌ناخواه بر وفق نگاه بیرونیان عمل می‌کنیم. شاید ما از معدود کشورهایی باشیم که گرفتار”خودازبرون‌نگری”افراطی شده‌ایم.

برای اینکه متوجه وضعیت خاص ایران شوید به‌عنوان نمونه به این دو تحقیق توجه کنید. بررسی‌های سال 2016 نشان می‌دهد تنها بیست درصد از مردم سوئد اعتمادشان به رسانه‌های خارجی زیاد است[2]. همچنین بررسی‌های اخیر در سال 2017 گویای آن است که بیش از شصت درصد از امریکایی‌ها اعتمادی زیاد یا نسبی به رسانه‌های امریکا دارند[3]. قطعاً وجود این‌همه شبکه ماهواره‌ای فارسی‌زبان و وجود این‌همه بشقابک ماهواره بر بام خانه‌های ایرانیان می‌تواند بیش از هر آمار و پیمایشی گویای اعتماد ما به رسانه‌های رسمی داخلی یا خارجی باشد.

اما مزایای یک”خودازبرون‌نگری”فردی یا جمعی که بجا و به‌قاعده باشد چیست؟
اولاً سبب می‌شود بیشتر و بهتر خود را بشناسیم.
ثانیاً بیشتر دیگران را درک کنیم.
ثالثاً عواقب رفتار و افکار خود و تأثیر آن برجهان پیرامون را بهتر دریابیم.
در مقابل، معایب و آفات افراط در”خودازبرون‌نگری”چیست؟
اولاً سبب می‌شود برخی از واقعیات شخصی و حقایق درونی خویش را نشناسیم.

ثانیاً ناخواسته منافع، مقتضیات و احتیاجات دیگران را بر منافع و مقتضیات و احتیاجات خود ترجیح دهیم.

البته ایرانیان هوشمند برای نخستین بار راهی میانه را پیدا کرده‌اند تا به کمک آن نوعی توازن میان ابررسانه‌های داخلی و خارجی ایجاد کنند. پیدایش، گسترش و آزادی نسبی برخی از شبکه‌های اجتماعی در ایران زخم”خودازبرون‌نگری”افراطی را تا حدی التیام بخشیده است. ایرانیان تیترها و اخبار داخلی و خارجی را برمی‌گیرند و در دل گروه‌ها و کانال‌های مجازی به نقد، رد یا تأیید و تکثیر آنها می‌پردازند. از این حیث باید امیدوار بود که ما با دست‌های خالی و کمترین هزینه در حال تقویت درون‌نگری جمعی هستیم. اما این درمان اصلی و درازمدت نیست. باید رسانه‌های اصلی کشور حرفه‌ای‌تر و همگانی‌تر گردند. نمی‌شود فراگیرترین رسانه‌های کشور (ازلحاظ پوشش رسانه‌ای) بیشتر بر مبنای تمایلات، سلایق و احتیاجات گروهی خاص از طبقات و اقشار اجتماعی برنامه‌سازی کند. تا وقتی که چنین باشد هیچ امیدی به آزادسازی سرزمین رسانه‌ای کشور از دست بیگانگان نیست.
چه باید کرد؟

آیا راه‌حل این است که چشم بیگانه را کور کنیم؟ یا چشم از او و رسانه‌اش برداریم و بی‌قیدوشرط چشم به رسانه‌های داخلی بدوزیم؟ کاش می‌شد چنین کرد. احتمالاً نمی‌شود. ما آنچه را بسیاری از ملت‌ها تجربه نکرده‌اند دریافته و دیده‌ایم. ما دیده‌ایم آنچه را نباید می‌دیدیم. دیگر کار از کار گذشته است. یک قرن دل دادن و گوش سپردن به رسانه‌های غیرایرانی و مواجهه چهاردهه‌ای با رسانه‌های جناحی سبب شده است که ما رسانه‌های وطنی را چندان هم خودی ندانیم. دیگر عادت کرده‌ایم که همه حرف‌های او را با حرف رسانه‌های خارجی محک بزنیم و این یعنی دیگر مرز محکم و روشنی میان رسانه ایرانی و غیرایرانی باقی نمانده است. کسانی که سلباً یا ایجاباً باعث شدند که اتوریته و جذابیت رسانه‌های داخلی در برابر رقبای خارجی رنگ ببازد در حکم فرماندهانی هستند که از سر سهو یا عمد، خاک ما را در اختیار مهاجمان گذاردند.

دردا که ما چنان مخاطب رسانه غیرایرانی بوده‌ایم و هستیم که دیگر با او احساس قرابت و انس می‌کنیم. دیگر احساس نمی‌کنیم از آن ما نیست. رسانه خارجی برای ما شبیه مسافری است که از بس در روستای ما ساکن بوده که بی‌هیچ نسبت و قرابتی حکم قوم‌وخویش و محرم ما را پیدا کرده است. این یعنی همان”خود از برون‌نگری”افراطی!

اما چاره چیست و چه باید کرد؟ چاره نخست اینکه بپذیریم ما گرفتار این بلیّه هستیم. دریغا که بخش مؤثر حاکمان و رسانه‌داران ما هنوز در وضعیت انکار سیر می‌کنند. هنوز گمان می‌کنند با ساخت یک سریال طنز ورق برخواهد گشت. دریغا گمان می‌کنند با افشاگری در باب روابط پشت پرده یک یا دو شبکه فارسی‌زبان ماهواره‌ای مردم کرورکرور به دامان رسانه‌های داخلی بازخواهند گشت. نفی آنها به‌هیچ‌وجه به اثبات این یا آن رسانه داخلی نمی‌انجامد.

چاره دوم آنکه پذیرش این قضیه را مقدمه‌ای برای حذف رقیب خارجی ندانیم. جنگ کورکورانه، بی‌هدف و ناممکن با ماهواره و برخی از شبکه‌های اجتماعی راهکاری است نشدنی و نخواستنی! باید با حداقل سختگیری، حداکثر سلایق را در رسانه‌های داخلی پوشش داد. یعنی اِعمال کمتر سختگیری در رویکردهای سیاسی و اجتماعی. شاید این روال در درازمدت بتواند بخش‌هایی از سرزمین امواج و رسانه ایران‌زمین را از دست بیگانگان به درآورد.

ارجاعات:
[1]- نامه‌های ایرانی، مونتسکیو، شارل لوئی دوسکوندا. ترجمه محمد مجلسی. تهران: نشر دنیای نو.1392

[2]- https://www.statista.com/statistics/658696/survey-on-level-of-trust-in-news-of-foreign-media-in-sweden/

[3]-https://www.statista.com/statistics/255891/trust-in-types-of-news-media-in-the-us/

“خودازبرون‌نگری”ایرانی!