آرمان یا واقعیت اصلاحات در عربستان

به گزارش دین‌آنلاین، عضو هیئت علمی دانشکده روابط بین‌الملل دانشگاه وزارت امور خارجه در نشست «اصلاحات در عربستان؛ از آرمان تا واقعیت» که در مؤسسه مطالعاات راهبردی اسلام معاصر(مرام) در جمع پژوهشگران و علاقه‌مندان برگزار شد با اشاره به سه حوزه تحول و اصلاحات که منظور محمد بن سلمان است نخست به اصلاحات اقتصادی اشاره کرد و تأکید در این اصلاحات را بر خروج از اقتصاد نفتی دانست و گفت: بنابراین اصلاحات، منابعِ مالی عربستان صرفاً درآمدهای ناشی از نفت نخواهد بود. گزینه اصلی برای جایگزینی اقتصاد نفتی، رونق صنعت گردشگری است. در بخش گردشگری مذهبی، آن‌ها به دنبال جذب بیشتر معتمران (زائران سفرهای عمره) در سراسر سال هستند. این در حالی است که قبلاً در برخی ماه‌ها مثل ماه شوال، اصلاً ویزای عمره صادر نمی‌کردند.

وی افزود: نکته مهمتر بخش گردشگری غیرمذهبی است که عملاً دارای بازخوردهای فرهنگی و دینی است. به تعبیر سعودی‌ها، عربستان سرزمینی است که ظرفیت‌ها و جاذبه‌های توریستی فراوانی، به ویژه در ساحلِ دریای سرخ دارد. از جمله طرح‌های در دست اقدام، طرح نئوم(Neom) و استفاده از منابع طبیعی، است.

ایشان در توضیح این موضوع گفت: عربستان تجربه میزبانی از گردشگران غیرمذهبی را ندارد و این در حالی است این صنعت منطق خاصی دارد. شما نمی‌توانید آن را متناسب با بالاخره ذهنیتِ خودتان خیلی شکل بدهید.

مسجدجامعی در اشاره به خودکفایی در صنایع نظامی سعودی، اصلاحات در این بخش را مورد دیگر از اصلاحات اقتصادی یاد کرد و گفت: عربستان بعضاً اولین و یا دومین خریدار بزرگ سلاح است. محمد بن سلمان در برنامه 2030، به دنبال تولید نیمی از خرید تسلیحاتی فعلی عربستان سعودی است. این مسئله نتایج اقتصادی و صنعتی مهمی دارد.

سفیر سابق ایران در مراکش بخش دوم از اصلاحات در عربستان را اصلاحات اجتماعی و فرهنگی دانست و گفت: این اصلاحات از مسئله حقوق زنان گرفته تا آزادی‌های به اعتباری ممنوعه را دربرمی‌گیرد. فرض کنید در عربستان تاکنون سینما یا محلِّ تجمع برای تئاتر یا اجرای کنسرت موسیقی وجود نداشته است. در واقع محمد بن سلمان در این بخش در حال ایجاد یک نوع گشایش اجتماعی و فرهنگی است.

ایشان با مهم خواندن اصلاحات در بخش سوم توضیح داد: اصلاحات دینی بیشترین ارتباط را با منافع و مصالحِ ما و شیعیان دارد. محمد بن سلمان همیشه در موردِ اسلام معتدل، سخن می‌گوید. آنچه در ذهن او و امثال او می‌گذرد، این است که اسلام موجود عمیقاً تحت تأثیر تشکیلات و عالمان وهابی است و باید از کنترل آنها خارج شود. در واقع او و همفکرانش می‌خواهند سیطره وهابیت بر اسلام رسمی را که حدود هشتاد یا نود سال بر این کشور حاکم است بشکنند.

ایشان در ادامه به تاریخچه اصلاحات در عربستان پرداخت: اولین موج اصلاحات، در زمان ملک فیصل شروع شد. دهة بیست عربستان به عنوان کشور واحد در‌آمد و عبدالعزیز حاکم شد و یک سلسله مشکلاتی با اخوان وهابی، غیر اخوان‌المسلمین، پیدا کرد که تا آخر دهه بیست سرکوب شد. از اواخر دهه بیست در زمان عبدالعزیز و پسرش سعود تا 1964 که قدرت به ملک فیصل منتقل شد، ایجاد ساختار جدید به معنای وزارتخانه و اداره کل و مراکز شهری و نهادهای مدنی، تقریباً مغفول ماند. عملاً فیصل عربستان را از حالت بدوی خارج کرد و کابینه، وزارت‌خانه‌های مختلف، مسائل آموزشی بهداشتی درمانی را تأسیس کرد. بنابراین به اعتباری می‌توان گفت موجِ اول اصلاحات به زمانِ فیصل مربوط است.

مسجدجامعی درادامه به موجِ دوم اصلاحات پرداخت و گفت: موج دوم در سال 1991 بعد از آزادسازی کویت شکل گرفت. کویت در زمان بوشِ پدر با کمکِ امریکایی‌ها و غربی‌ها، آزاد شد. نه به خاطر فشارهای داخلی بلکه عمدتاً به دلیل فشار خارجی یعنی فشار امریکایی‌ها، سعودی‌ها مجبور شدند به یک سلسله اصلاحات تن در دهند. اصلاحاتِ برآمده از فشارهای خارجی نه تنها در نیمه اول دهه 90 بلکه در سال 2001 نیز اتفاق افتاد

ایشان با بازگشت به موضوع اصلاحات اخیر در عربستان این اصلاحات را در مقایسه با اصلاحات قدیم، پدیده‌ای دانست که از درون خاندان حاکم نشئت می‌گیرد و محرّک اصلی اصلاحات در مفهومِ جدید در دو سه سال اخیر را نظام حاکم دانست.

دکترمسجدجامعی هدف از اصلاحات اخیر را هماهنگی با وضعیتِ جدید جامعه عربستان، جامعه منطقه‌ای و جامعه جهانی دانست و گفت: در عربستان هفتاد درصدِ از مردم زیر سی سال هستند. یعنی جامعه عربستان به‌عنوانی از ایران هم جوان‌تر است و دیدگاه نسل جدید با نسل‌های قبلی در این کشور به خاطر فضای بسته جامعه، اختلاف زیادی دارد.

وی در ادامه به عوامل متنوعی اشاره کرد که در بروز این اصلاحات نقش دارند و هراس سعودی‌ها از سیاست‌های خاورمیانه‌ای امریکا بعد از حمله به عراق و ترس از گسترش نفوذ ایران در منطقه (به خصوص ایران هسته‌ای) را از این عوامل برشمرد و گفت: جامعه نخبه عربستان را می‌توانیم در یک تقسیم‌بندی کلی به دو گروه تقسیم کنیم: یک گروه افرادی که عمیقاً ضدِ ایران هستند که شامل عالمان دینی و افرادی با گرایش غلیظ وهابی می‌شود. این گروه به هیچ عنوان تعدیل‌پذیر نیستند و اساساً مذاکره و گفتگو بی‌معناست. گروه دیگر خصومت ذاتی با ایران ندارد و به واقع ملک عبدالله و اصولاً خاندان سلطنی اکثراً به این گروه دوم تعلق دارند. اگرچه در بین خودِ خاندان سلطنتی قشرِ کوچکی که اتفاقاً سلمان هم از آنها است متمایل به گروه اول هستند. در اواخر قرن بیستم، بازیگران اصلی از گروه دوم بودند ولی در طیّ مخصوصاً ده سال اخیر، این جریان به عکس شده است.

نویسنده کتاب “ژئوپلتیک خلیج فارس عربستان و شیخ‌نشین‌ها” افزود: با ظهور تحولات داخلی کشورهای عربی در سال 2010 که با دوره ریاست‌جمهوری اوباما مصادف شد، امریکایی‌ها سیاست مشخص خاورمیانه‌ای نداشتند. به‌طورکلی برای کشورهایی مثل عربستان که وابسته به قدرت هستند، بدترین شرایط، مبهم بودن سیاست‌های آن قدرت در قبال رقباء منطقه‌ای و خود آنهاست.

وی افزود: مجموعه عوامل سه‌گانه یک ذهنیّت جدیدی را به‌ویژه در بدنه جوان نظام حاکم ایجاد می‌کند مبنی بر اینکه تا حد ممکن مستقل عمل کنیم، البته استقلال در معنا و فهم سعودی‌اش. واقع این است که این مرحله‌ای است که عربستان را واردِ فاز جدید زندگی حکومتی، سیاسی و فکری خود می‌کند.

مسجدجامعی در توضیح عوامل سه‌گانه گفت: عربستان سه رکن مهم دارد: اول، رکن خاندان سلطنتی است. دوم، رکن دینی و سوم رکن اقتصادی است. طی اصلاحات دو ماه اخیر همه این بخش‌ها دگرگون شده‌اند. به عنوان اصلاح یک تعداد قابل توجهی از افراد بانفوذ خاندان را بازداشت کردند. رئیس گارد ملی یا فردی مثل طلال افرادی نیستند که به‌راحتی از این قضیه عبور کنند. به‌علاوه، شخصیت‌های اجتماعی و تا حدودی دینی نیز از این جریان متأثر شدند. به واقع بخش اقتصادی در عربستان، بخش صنعتی یا بخش صنایع زیربنایی نیست بلکه تجاری، بانکی، بورس و اعتباری است. در این قسمت تاجران سعودی موفق عمل کرده‌اند. یعنی با اینکه جهان سومی هستند، ولی موفق عمل کرده‌اند. سهم این گروه در زنده نگه داشتن و به اعتباری شکوفایی اقتصاد عربستان بسیار مهم است. بسیاری از این افراد هم دستگیر می‌شوند که خوب طبیعتاً باعث بی‌اعتمادی، خروج سرمایه ملی و تخریب تمام برنامه‌های زیربنایی توسعه‌ای خواهد شد.

ایشان در پایان سخنان خود گفت: تمامی این طبقات ناراضی هستند و صرفاً به خاطر گرایش حنبلی و تبعیت از حاکم ساکت هستند. سعودی‌ها برای اولین بار خروج ارز بیش از شصت هزار ریال سعودی از کشور را ممنوع کردند. تمامی برنامه‌های توسعه‌ای به طور طبیعی از بین رفته است. پروژه‌های دولتی هم دچار مشکل شده است. بخش خصوصی و نرخ بی‌کاری به صورت محسوس افزایش پیدا کرده است. زمانی که یک کشور بدون اعتماد به نفس و بدون برخورداری از استحکامات لازم دست به تغییر و اصلاح بزند، منجر به سقوط می‌شود چنانکه گورباچف نتوانست اداره کند.

آرمان یا واقعیت اصلاحات در عربستان

به گزارش دین‌آنلاین، عضو هیئت علمی دانشکده روابط بین‌الملل دانشگاه وزارت امور خارجه در نشست «اصلاحات در عربستان؛ از آرمان تا واقعیت» که در مؤسسه مطالعاات راهبردی اسلام معاصر(مرام) در جمع پژوهشگران و علاقه‌مندان برگزار شد با اشاره به سه حوزه تحول و اصلاحات که منظور محمد بن سلمان است نخست به اصلاحات اقتصادی اشاره کرد و تأکید در این اصلاحات را بر خروج از اقتصاد نفتی دانست و گفت: بنابراین اصلاحات، منابعِ مالی عربستان صرفاً درآمدهای ناشی از نفت نخواهد بود. گزینه اصلی برای جایگزینی اقتصاد نفتی، رونق صنعت گردشگری است. در بخش گردشگری مذهبی، آن‌ها به دنبال جذب بیشتر معتمران (زائران سفرهای عمره) در سراسر سال هستند. این در حالی است که قبلاً در برخی ماه‌ها مثل ماه شوال، اصلاً ویزای عمره صادر نمی‌کردند.

وی افزود: نکته مهمتر بخش گردشگری غیرمذهبی است که عملاً دارای بازخوردهای فرهنگی و دینی است. به تعبیر سعودی‌ها، عربستان سرزمینی است که ظرفیت‌ها و جاذبه‌های توریستی فراوانی، به ویژه در ساحلِ دریای سرخ دارد. از جمله طرح‌های در دست اقدام، طرح نئوم(Neom) و استفاده از منابع طبیعی، است.

ایشان در توضیح این موضوع گفت: عربستان تجربه میزبانی از گردشگران غیرمذهبی را ندارد و این در حالی است این صنعت منطق خاصی دارد. شما نمی‌توانید آن را متناسب با بالاخره ذهنیتِ خودتان خیلی شکل بدهید.

مسجدجامعی در اشاره به خودکفایی در صنایع نظامی سعودی، اصلاحات در این بخش را مورد دیگر از اصلاحات اقتصادی یاد کرد و گفت: عربستان بعضاً اولین و یا دومین خریدار بزرگ سلاح است. محمد بن سلمان در برنامه 2030، به دنبال تولید نیمی از خرید تسلیحاتی فعلی عربستان سعودی است. این مسئله نتایج اقتصادی و صنعتی مهمی دارد.

سفیر سابق ایران در مراکش بخش دوم از اصلاحات در عربستان را اصلاحات اجتماعی و فرهنگی دانست و گفت: این اصلاحات از مسئله حقوق زنان گرفته تا آزادی‌های به اعتباری ممنوعه را دربرمی‌گیرد. فرض کنید در عربستان تاکنون سینما یا محلِّ تجمع برای تئاتر یا اجرای کنسرت موسیقی وجود نداشته است. در واقع محمد بن سلمان در این بخش در حال ایجاد یک نوع گشایش اجتماعی و فرهنگی است.

ایشان با مهم خواندن اصلاحات در بخش سوم توضیح داد: اصلاحات دینی بیشترین ارتباط را با منافع و مصالحِ ما و شیعیان دارد. محمد بن سلمان همیشه در موردِ اسلام معتدل، سخن می‌گوید. آنچه در ذهن او و امثال او می‌گذرد، این است که اسلام موجود عمیقاً تحت تأثیر تشکیلات و عالمان وهابی است و باید از کنترل آنها خارج شود. در واقع او و همفکرانش می‌خواهند سیطره وهابیت بر اسلام رسمی را که حدود هشتاد یا نود سال بر این کشور حاکم است بشکنند.

ایشان در ادامه به تاریخچه اصلاحات در عربستان پرداخت: اولین موج اصلاحات، در زمان ملک فیصل شروع شد. دهة بیست عربستان به عنوان کشور واحد در‌آمد و عبدالعزیز حاکم شد و یک سلسله مشکلاتی با اخوان وهابی، غیر اخوان‌المسلمین، پیدا کرد که تا آخر دهه بیست سرکوب شد. از اواخر دهه بیست در زمان عبدالعزیز و پسرش سعود تا 1964 که قدرت به ملک فیصل منتقل شد، ایجاد ساختار جدید به معنای وزارتخانه و اداره کل و مراکز شهری و نهادهای مدنی، تقریباً مغفول ماند. عملاً فیصل عربستان را از حالت بدوی خارج کرد و کابینه، وزارت‌خانه‌های مختلف، مسائل آموزشی بهداشتی درمانی را تأسیس کرد. بنابراین به اعتباری می‌توان گفت موجِ اول اصلاحات به زمانِ فیصل مربوط است.

مسجدجامعی درادامه به موجِ دوم اصلاحات پرداخت و گفت: موج دوم در سال 1991 بعد از آزادسازی کویت شکل گرفت. کویت در زمان بوشِ پدر با کمکِ امریکایی‌ها و غربی‌ها، آزاد شد. نه به خاطر فشارهای داخلی بلکه عمدتاً به دلیل فشار خارجی یعنی فشار امریکایی‌ها، سعودی‌ها مجبور شدند به یک سلسله اصلاحات تن در دهند. اصلاحاتِ برآمده از فشارهای خارجی نه تنها در نیمه اول دهه 90 بلکه در سال 2001 نیز اتفاق افتاد

ایشان با بازگشت به موضوع اصلاحات اخیر در عربستان این اصلاحات را در مقایسه با اصلاحات قدیم، پدیده‌ای دانست که از درون خاندان حاکم نشئت می‌گیرد و محرّک اصلی اصلاحات در مفهومِ جدید در دو سه سال اخیر را نظام حاکم دانست.

دکترمسجدجامعی هدف از اصلاحات اخیر را هماهنگی با وضعیتِ جدید جامعه عربستان، جامعه منطقه‌ای و جامعه جهانی دانست و گفت: در عربستان هفتاد درصدِ از مردم زیر سی سال هستند. یعنی جامعه عربستان به‌عنوانی از ایران هم جوان‌تر است و دیدگاه نسل جدید با نسل‌های قبلی در این کشور به خاطر فضای بسته جامعه، اختلاف زیادی دارد.

وی در ادامه به عوامل متنوعی اشاره کرد که در بروز این اصلاحات نقش دارند و هراس سعودی‌ها از سیاست‌های خاورمیانه‌ای امریکا بعد از حمله به عراق و ترس از گسترش نفوذ ایران در منطقه (به خصوص ایران هسته‌ای) را از این عوامل برشمرد و گفت: جامعه نخبه عربستان را می‌توانیم در یک تقسیم‌بندی کلی به دو گروه تقسیم کنیم: یک گروه افرادی که عمیقاً ضدِ ایران هستند که شامل عالمان دینی و افرادی با گرایش غلیظ وهابی می‌شود. این گروه به هیچ عنوان تعدیل‌پذیر نیستند و اساساً مذاکره و گفتگو بی‌معناست. گروه دیگر خصومت ذاتی با ایران ندارد و به واقع ملک عبدالله و اصولاً خاندان سلطنی اکثراً به این گروه دوم تعلق دارند. اگرچه در بین خودِ خاندان سلطنتی قشرِ کوچکی که اتفاقاً سلمان هم از آنها است متمایل به گروه اول هستند. در اواخر قرن بیستم، بازیگران اصلی از گروه دوم بودند ولی در طیّ مخصوصاً ده سال اخیر، این جریان به عکس شده است.

نویسنده کتاب “ژئوپلتیک خلیج فارس عربستان و شیخ‌نشین‌ها” افزود: با ظهور تحولات داخلی کشورهای عربی در سال 2010 که با دوره ریاست‌جمهوری اوباما مصادف شد، امریکایی‌ها سیاست مشخص خاورمیانه‌ای نداشتند. به‌طورکلی برای کشورهایی مثل عربستان که وابسته به قدرت هستند، بدترین شرایط، مبهم بودن سیاست‌های آن قدرت در قبال رقباء منطقه‌ای و خود آنهاست.

وی افزود: مجموعه عوامل سه‌گانه یک ذهنیّت جدیدی را به‌ویژه در بدنه جوان نظام حاکم ایجاد می‌کند مبنی بر اینکه تا حد ممکن مستقل عمل کنیم، البته استقلال در معنا و فهم سعودی‌اش. واقع این است که این مرحله‌ای است که عربستان را واردِ فاز جدید زندگی حکومتی، سیاسی و فکری خود می‌کند.

مسجدجامعی در توضیح عوامل سه‌گانه گفت: عربستان سه رکن مهم دارد: اول، رکن خاندان سلطنتی است. دوم، رکن دینی و سوم رکن اقتصادی است. طی اصلاحات دو ماه اخیر همه این بخش‌ها دگرگون شده‌اند. به عنوان اصلاح یک تعداد قابل توجهی از افراد بانفوذ خاندان را بازداشت کردند. رئیس گارد ملی یا فردی مثل طلال افرادی نیستند که به‌راحتی از این قضیه عبور کنند. به‌علاوه، شخصیت‌های اجتماعی و تا حدودی دینی نیز از این جریان متأثر شدند. به واقع بخش اقتصادی در عربستان، بخش صنعتی یا بخش صنایع زیربنایی نیست بلکه تجاری، بانکی، بورس و اعتباری است. در این قسمت تاجران سعودی موفق عمل کرده‌اند. یعنی با اینکه جهان سومی هستند، ولی موفق عمل کرده‌اند. سهم این گروه در زنده نگه داشتن و به اعتباری شکوفایی اقتصاد عربستان بسیار مهم است. بسیاری از این افراد هم دستگیر می‌شوند که خوب طبیعتاً باعث بی‌اعتمادی، خروج سرمایه ملی و تخریب تمام برنامه‌های زیربنایی توسعه‌ای خواهد شد.

ایشان در پایان سخنان خود گفت: تمامی این طبقات ناراضی هستند و صرفاً به خاطر گرایش حنبلی و تبعیت از حاکم ساکت هستند. سعودی‌ها برای اولین بار خروج ارز بیش از شصت هزار ریال سعودی از کشور را ممنوع کردند. تمامی برنامه‌های توسعه‌ای به طور طبیعی از بین رفته است. پروژه‌های دولتی هم دچار مشکل شده است. بخش خصوصی و نرخ بی‌کاری به صورت محسوس افزایش پیدا کرده است. زمانی که یک کشور بدون اعتماد به نفس و بدون برخورداری از استحکامات لازم دست به تغییر و اصلاح بزند، منجر به سقوط می‌شود چنانکه گورباچف نتوانست اداره کند.

آرمان یا واقعیت اصلاحات در عربستان