دین و زندگی

در بینش مادی، انسان خود را همانند سایر موجودات، از جماد و گیاه و حیوان، پدیده ای کور و تصادفی می داند که به حکم طبیعت می بایست مدتی را بر روی کره خاکی بگذراند و سپس راهی دیار فنا و نیستی گردد.

این طرز نگرش، به دنبال تحول بزرگ فکری در (فرهنگ غرب) رواج پیدا کرد و سبب شد انسان به کلی از عالم (معنا) روی برتافته و یکسره تمام توجه خود را به سوی طبیعت مادی معطوف کند.

در بینش مادی، همه جهان و از جمله (انسان)، پدیده ای فاقد (معنا) و حساب نشده و بدون هدف است و هر هدفی که انسان برای خود برگزیند، نهایتاً در خارج از جهان مادی نبوده و به علت محدود و محقر بودنش، پس از گذشت مدت زمانی، بالاخره در برابر (عظمت روحی انسان) ارزش و اهمیت خود را از دست داده و فاقد هرگونه جاذبه و کشش می گردد. انسانِ بریده از (خدا) امروزه به خوبی دریافته است که هیچ یک از چیزهایی که روزی آن ها را کعبه آمال خود قرار داده بود، نتوانسته است او را خشنود کند و زندگی اش را از پوچی و بیهودگی رها سازد.

اما در مقابل، بینشی که متکی بر (ایمان به خدا) و (عالم غیب) است، قیافه جهان را برای ما دگرگون می سازد. انسانِ پرورش یافته در مکتب دین، از آن جهت که جهان مادی را با تمامی نعمت ها و موهبت هایش همواره در حد یک (وسیله) می نگرد و سعادت و نیک بختی خویش را هرگز در گرو عوامل مادی نمی داند، نه تنها ناملایمات و ناکامی ها روحیه او را تضعیف نکرده و وضع روانی او را متزلزل نمی گرداند، بلکه همین مشکلات و ناملایمات در حکم وسایلی هستند که مانع تخدیر روحی او شده و از هرگونه سستی حاصل از خو گرفتن به زندگی بی دغدغه، جلوگیری به عمل می آورد.

در بینش انسان دین دار، مجموعه جهان، به خصوص زندگی انسان که از علم و حکمت مطلق خداوندی سرچشمه گرفته است، تقدس یافته و ارزش مند می شود. فعالیت های روزانه، تکالیف فردی و اجتماعی در چهارچوبی از (قداست و معنویت) قرار می گیرد و دنیای مادی مقدمه ای برای رسیدن به (عالم ابدیت و جهان آخرت) می شود; نه شکافی بین (عقل و آدمی) باقی می ماند و نه فاصله ای بین (علم و ایمان).

تجربه تاریخی نشان می دهد که هرکجا ایمان واقعی تجلی کرده، عالی ترین جلوه های انسانی را با خود به همراه آورده است. عمیق ترین عواطف ملکوتی و پرهیجان ترین شور و شوق و عشق و حرکت، از دل هایی سرچشمه گرفته که نور ایمان حقیقی در آن ها تابیده و همه جا را به نور خود روشن کرده است.

دین نه تنها به زندگی معنی می بخشد و آدمی را از (پوچی و بیهودگی) و تنهایی و غربت رها می کند، بلکه به آن، روح و صفا نیز می دهد، شوق و حرکت نیز می آفریند، گرمی و حرارت نیز می بخشد، آرامش آمیخته با رضایت نیز می دهد.

دین در قرآن

واژه دین بیش از نود بار در قرآن به کار رفته است که به چند مورد اشاره می کنیم:

ـ دین به معنای جزا و پاداش: (مالِکِ یَوم الدین).1

ـ دین به معنای شریعت و قانون: (لَکُم دینُکم وَلِیَ دین).2

ـ دین به معنای تسلیم: (اِنَّ الدینَ عِندالله الاِسلام).3

ـ دین به معنای مُلک و سلطنت: (…ویَکون الدینُ کُلُّهُ لله…).4

ـ دین به معنای اعتقادات: (لا اکراهَ فِی الدینِ…).5

مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر این آیه شریفه می فرماید: (دین یک سلسله معارف علمی است که اعمالی را به دنبال دارد; پس می توان گفت: دین، اعتقادات است و اعتقاد و ایمان از امور قلبی است که اکراه و اجبار بر آن ها حکومت نمی کند. اکراه، در اعمال ظاهری و افعال و حرکات بدنی و مادی اثر دارد.)6

دین و زندگی
دین و زندگی

دین در روایات

پیشوایان اسلام، دین را به ارکان و ویژگی هایش از جمله: ایمان، قلبی بودن، معرفت داشتن، دوستی ورزیدن، اخلاق نیک، نور، عزت، طلب علم، مایه حیات و مانند این ها تفسیر کرده اند. برای نمونه به چند مورد اشاره می کنیم:

ـ پیامبر(ص): (الخُلق الحسن نصف الدین;7 اخلاق نیک، نصف دین است.)

ـ امام باقر(ع): (الدّین هو الحبّ والحبّ هو الدین;8 دین همان دوستی (دوست داشتن) و دوستی همان دین است.)

ـ امام علی(ع): (غایةالدین الایمان;9 غایت و هدف دین، ایمان است.)

دین از دیدگاه متکلمان اسلامی

علامه طباطبائی(ره) دین را این گونه تعریف کرده اند: (دین، نظام عملی مبتنی بر اعتقادات است که مقصود از اعتقاد در این مورد، تنها علم نظری نیست، زیرا علم نظری به تنهایی مستلزم عمل نیست; بلکه مقصود از اعتقاد، علم به وجوب پیروی بر طبق مقتضای علم قطعی است.)10

آیةاللّه جوادی آملی درباره دین می نویسد: (دین مجموعه ای از عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان ها باشد. گاهی همه این مجموعه، حق و گاهی همه آن ها باطل و زمانی مخلوطی از حق و باطل است. اگر مجموعه حق باشد، آن را دین حق و در غیر این صورت آن را دین باطل و یا التقاطی از حق و باطل می نامند… دین حق، دینی است که عقاید، قوانین و مقررات آن از طرف خداوند نازل شده و دین باطل، دینی است که از ناحیه غیر خداوند تنظیم و مقرر شده است.)11

دیدگاه آیةاللّه مصباح یزدی درباره دین چنین است: (دین برابر است با اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان و دستورات عملی متناسب با این عقاید.)12

از مجموع تعاریف فوق چنین می توان استنباط کرد که: دین، مجموعه ای از حقایق و ارزش هایی است که از طریق وحی به وسیله کتاب و سنّت برای هدایت انسان ها به دست بشر می رسد، اعم از این که مضامین آن از راه های عادی نیز به دست آیند یا این که حس و عقل و شهود بشری از آن آموزه ها محروم باشند.

نقش دین در زندگی
1. پاسخ به احساس تنهایی: یکی از احساسات مشترک انسان ه، احساس تنهایی است. همه انسان ها در مراحلی از زندگی از تنهایی رنج می برند. ادیان با اعتراف به خداوند عالم و قادر و خیرخواه، احساس تنهایی را پاسخ می دهند. اگر انسانی احساس درونی به حق تعالی پیدا کند و با مناجات و دعا و راز و نیاز به او تقرب جوید، از آفات احساس تنهایی نجات می یابد، چرا که هیچ کسی از خداوند به ما نزدیک تر نیست: (نحنُ اَقربُ الیه من حبل الورید);13 (اِنّ اللهَ یحولُ بین المرء وقلبه).14

2. کاهش دادن ترس از مرگ: ترس از مرگ، حالتی روانی است که بسیاری از انسان ها را دچار حیرت و نگرانی می کند. دین و باورهای دینی، ترس از مرگ را می کاهد. این کاهش از چند راه تأمین می گردد:

الف) تفسیر مرگ به انتقال از عالمی به عالم دیگر و ابطال اعتقاد به نابودی و نیستی انسان.

ب) حیات اخروی، ضامن عدالت و فاقد هرگونه ظلم و ستم و بی عدالتی و جبران کننده ظلم های دنیوی است.

ج) دستورات دینی و انجام فرایض و مناسک دینی، از نظر روان شناختی نوعی رضایت به انسان عطا می کند و هر اندازه احساس گناه کاری کمتر گردد، احساس ترس از مرگ نیز کاهش می یابد.

د) آموزه های دینی، دنیا را مقدمه آخرت و مدرسه انسان معرفی می کند و اندیشه نفی قیامت را با بیهوده دانستن آفرینش مترادف می شمارد: (أَفَحسبتُم اَنّما خَلَقناکُم عَبثاً و اَنّکم إلینا لاتُرجعون;15 آیا پنداشته اید که ما شما را بیهوده آفریده ایم و بازگشت شما به سوی ما نیست!؟)

3. کم کردن رنج و تعب: ادیان، منکر رنج در زندگی نیستند، اما روان آدمی را برای تحمل رنج ها آماده تر می کنند: (ولَنَبلونّکم بِشَیءٍ مِن الخوف والجُوع ونَقص مِن الاموال والأنفس والثّمراتِ وَبَشّر الصابرین;16 هرآینه شما را با اندکی از ترس، گرسنگی و آفت در مال ها و جان ها و محصولات می آزماییم و مردان صبور و بااستقامت را مژده بده.)

قرآن در آیه ای دیگر می فرماید: (وعَسی أن تَکرهوا شَیئاً و هو خَیرٌ لکم;17 چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است.)

قرآن کریم بین سختی ها و آسایش ها تلازم قائل است و می فرماید: (فَإنّ مع العُسر یُسراً* إنّ مع العُسر یُسراً;18 پس حتماً با سختی آسانی است* حتماً با سختی آسانی است.)

انسان دین دار می داند که خداوند سبحان به دلیل لطف خاصی که به بندگان صالح و اولیا دارد، آن ها را گرفتار بلا می کند. امام صادق(ع) می فرمایند: (اِنّ اللهَ اذا اَحَبَّ عبداً غَتَّه بِالبلاءِ غَتّاً;19 خداوند زمانی که بنده ای را دوست بدارد، او را در دریای شداید غوطه ور می کند.

4. معنا دادن به زندگی آدمی: زندگی انسان منحصر به حیات بیولوژیک نیست. ما برای این که از حیات خود بهره مند شویم و حقیقت زندگی را دریابیم، باید از پوچی دور بمانیم و این، جز از طریق پاسخ به پرسش های اساسی درباره فلسفه زیستن، یعنی از کجا آمده ام؟ در کجا هستم؟ به کجا می روم؟ میسّر نیست. دین به این پرسش های سرنوشت ساز پاسخ صریح و شفاف می دهد و تاریکی ها و ابهام های زندگی را می زداید.

5. جلوگیری از بحران های روانی: آن چه اعصاب آدمی را در این زندگی فرسوده می کند، اضطراب ها و هیجان هایی است که از شادمانیِ دست یابی به علایق مادی و افسردگی از نرسیدن به آن ها حاصل می شود و لنگر ایمان است که در طوفان این امواج به مؤمن آرامش و اطمینان می دهد: (لِکَیلا تَاسَوا علی مافاتَکُم ولا تَفرحوا بِما آتاکم واللهُ لایُحبُّ کُلََّ مُختالٍ فَخور;20 تا هرگز بر آن چه از دست شما رود دل تنگ نشوید و به آن چه به شما رسد دل شاد (مغرور) نگردید، و خداوند دوست دار هیچ متکبر خودستایی نیست.)

به هر حال انسان در سایه اعتقاد و ایمان به خدایی حکیم و مهربان می تواند از اثرات نامطلوب مصایب و شداید و بلاها و رویدادها بد جلوگیری کند، زیرا کسی که به خدا ایمان دارد می داند آن چه بر او می گذرد تقدیر خدای دانا و توانا است. به ویژه این که متوجه باشد هر نوع صبر و بردباری در برابر مصایب و مشکلات پاداشی بزرگ دارد.

دین در سایه اعتقاد به معاد و روز رستاخیز، رشته زندگی را به دوران پس از مرگ امتداد داده و مرگ را دروازه ابدیت دانسته است و از این طریق به زندگی مادی بشر رونق و طراوتی خاص بخشیده و آن را حتی در کام سال خوردگان شیرین کرده است و غبار غم و فنا و نیستی را از چهره آنان افشانده است و از این راه، عامل اضطراب و نگرانی را از میان برداشته است.