اگر از دین و ایمان دونالد ترامپ سردربیاوریم، به خطمشی سیاسی او پی بردهایم
اول مراسم تحلیف او را به خاطر بیاورید. خانم کشیش پائولا وایت یکی از روحانیانی بود که برای دعا کردن در آن روز انتخاب شده بود. او یک کشیش تلویزیونی و طرفدار جنبش «سلامت، ثروت و رفاه» است و آرمانِ رفاه را تبلیغ میکند؛ یک رویکرد غیرارتدوکس به مسیحیت که میگوید خداوند میخواهد انسانها ثروتمند باشند و نشانۀ رحمت او بر مردم آن است که آنها را ثروتمند میسازد. لذا طبق این دیدگاه، هرچه انسان ثروتمندتر باشد، معلوم است که خدا او را دوست دارد و حتماً ایمان او قویتر بوده است.
طبق اعتقاداتِ وایت، خداوند به مؤمنانی که به مشیت وعدهدادهشدۀ او اعتماد میکنند و سرمایهگذاری خود را بر اساس آن انجام میدهند پاداش خواهد داد. این سرمایهگذاری از طریق سپردههایی مثل ایمان، دعا و انفاق صورت میگیرد. لذا اگر کسی خواهان سلامت و ثروت است، تنها کاری که لازم است انجام دهد آن است که انفاق کند و ایمان داشته باشد تا تمام خواستههای قلبی او محقّق گردد. هرچه سرمایهگذاری فرد بیشتر باشد، احتمال دریافت پاداش نیز فزونتر خواهد بود. کشیش کاتولیک محافظهکار، تیموتی دولان (از مخالفان سقطجنین) و پدر روحانی فرانکلین گراهام نیز از دیگر کشیشان حاضر در مراسم تحلیف بودند. گراهام کسی بود که خطاب به میلیونها تن از اوانجلیهای آمریکا گفت که میتوانند با وجدانی آسوده به ترامپ رأی دهند، چراکه ترامپ شبیه به کوروش، فرمانروای ایران باستان است که در عهدعتیق از او یاد شده است. اما چه نقطۀ اشتراکی میان ترامپ و کوروش وجود دارد؟ کوروش پادشاهی فاتح بود که پس از فتح بابل، تمام اسرای یهودی را آزاد کرد. او به سنن حاکم بر سرزمینهایی که فتح میکرد احترام میگذاشت و دولتی غیرمتمرکز داشت. از نظر اوانجلیهای آمریکا، حکومت کوروش به حال تمام رعیت او (بهویژه برای قوم برگزیدۀ خدا-یهود) سودمند بود. کوروش تنها فرمانروای خارجیای است که در عهدعتیق از او تحت عنوان «مسیحا» یاد شده است. منظور گراهام از تشبیه ترامپ به کوروش آن بود که حالا اوانجلیها و بنیادگرایان میتوانند از شرّ هژمونی متمرکزکنندۀ لیبرالی خلاص شوند و دوباره به آزادیهای مذهبی خود دست پیدا کنند، و حتّی اگر به کسی رأی دهند که مثل آنها اعتقادات اوانجلی ندارد، باز هم به این خواستۀ خود خواهند رسید. اما در این معادله ترامپ مصداق یک آزادیبخش-مسیحا-فرمانراو ر دارد و واشنگتن به منزلۀ شهر بابل است که به حکومت او مرکزیت میبخشد. ترامپ به منزلۀ کوروش است که تمام مردم خداترس آمریکایی را از شرّ «فاحشۀ بابل» که در کاخ سفید زندگی میکند میرهاند. اما ریشۀ لفّاظیهای سیاسی ترامپ را میتوان به قبلتر از اینها دنبال کرد. نورمن وینست پیل، کشیش کلیسای ماربل نیویورک کشیش پدر ترامپ بود. کتاب پرفروش پیل تحت عنوان «قدرت مثبتاندیشی» به دنیای ترامپها قالب بخشید. این کتاب موجب به وجود آمدن صنعت متفکران انگیزشی شد که طرفداران آن تاجرانی مثل ترامپ هستند. این کتاب که بر پایۀ اعتماد به نفس، عملگرایی، پیشرفت تصاعدی و تحقق رؤیاهای شخصی تألیف شده، به تفکرّات بسیاری از کشیشان بنیادگرا و اوانجلی شکل و قالب بخشید. لذا کتاب «قدرت مثبتاندیشی» بر جنبش رشد کلیسا و جنبشهای «سلامت، ثروت و رفاه» و بسیاری از دیگر نمودهای کاپیتالیستیِ اوانجلیسم و بنیادگرایی تأثیر گذاشت. فرضیۀ آن نیز ساده بود: اگر به چیزی اعتقاد داری، ایمان داشته باش و آن قدر به زبان تکرارش کن تا جامۀ عمل بپوشد. اگر ذهن و زبان انسان کاملاً مثبت باشد، در نهایت به هدف خود خواهد رسید. بنابراین شعارِ «آمریکا را دوباره عالی کنیم» چشماندازی است که اگر مردم آمریکا به آن ایمان داشته باشند محقّق خواهد شد و اگر محقّق نشود، نشاندهندۀ شک و ضعف ایمان مردم خواهد بود. از نظر بعضیها این تفکّر کاملاً منطقی است. چشمانداز مذهبی ترامپ به نوعی یک طرح پونزیِ سیاسی-معنوی است و خطمشی سیاسی او نیز از همین طرح سرچشمه میگیرد. فرصتطلبی، مصلحتگرایی و مثبتگرایی درسهایی است که ترامپ از پای منبرِ کشیش پیل آموخت. سیمای دین در آمریکا همان چیزی است که بر روی اسکناسهای دلار چاپ شده است: «توکّل ما به خداست». برای مردم آمریکا، جریان مشیت الهی و رفاه دنیوی واقعیتهایی معنوی و مادیاند و سیاست و مصلحتگرایی نیز واسطههای آنها هستند. ترامپ نیز زاییدۀ ملّتی است که در تفکّرِ آن خدا با پولپرستی و ثروت درهمآمیخته است. |
اگر از دین و ایمان دونالد ترامپ سردربیاوریم، به خطمشی سیاسی او پی بردهایم
اول مراسم تحلیف او را به خاطر بیاورید. خانم کشیش پائولا وایت یکی از روحانیانی بود که برای دعا کردن در آن روز انتخاب شده بود. او یک کشیش تلویزیونی و طرفدار جنبش «سلامت، ثروت و رفاه» است و آرمانِ رفاه را تبلیغ میکند؛ یک رویکرد غیرارتدوکس به مسیحیت که میگوید خداوند میخواهد انسانها ثروتمند باشند و نشانۀ رحمت او بر مردم آن است که آنها را ثروتمند میسازد. لذا طبق این دیدگاه، هرچه انسان ثروتمندتر باشد، معلوم است که خدا او را دوست دارد و حتماً ایمان او قویتر بوده است.
طبق اعتقاداتِ وایت، خداوند به مؤمنانی که به مشیت وعدهدادهشدۀ او اعتماد میکنند و سرمایهگذاری خود را بر اساس آن انجام میدهند پاداش خواهد داد. این سرمایهگذاری از طریق سپردههایی مثل ایمان، دعا و انفاق صورت میگیرد. لذا اگر کسی خواهان سلامت و ثروت است، تنها کاری که لازم است انجام دهد آن است که انفاق کند و ایمان داشته باشد تا تمام خواستههای قلبی او محقّق گردد. هرچه سرمایهگذاری فرد بیشتر باشد، احتمال دریافت پاداش نیز فزونتر خواهد بود. کشیش کاتولیک محافظهکار، تیموتی دولان (از مخالفان سقطجنین) و پدر روحانی فرانکلین گراهام نیز از دیگر کشیشان حاضر در مراسم تحلیف بودند. گراهام کسی بود که خطاب به میلیونها تن از اوانجلیهای آمریکا گفت که میتوانند با وجدانی آسوده به ترامپ رأی دهند، چراکه ترامپ شبیه به کوروش، فرمانروای ایران باستان است که در عهدعتیق از او یاد شده است. اما چه نقطۀ اشتراکی میان ترامپ و کوروش وجود دارد؟ کوروش پادشاهی فاتح بود که پس از فتح بابل، تمام اسرای یهودی را آزاد کرد. او به سنن حاکم بر سرزمینهایی که فتح میکرد احترام میگذاشت و دولتی غیرمتمرکز داشت. از نظر اوانجلیهای آمریکا، حکومت کوروش به حال تمام رعیت او (بهویژه برای قوم برگزیدۀ خدا-یهود) سودمند بود. کوروش تنها فرمانروای خارجیای است که در عهدعتیق از او تحت عنوان «مسیحا» یاد شده است. منظور گراهام از تشبیه ترامپ به کوروش آن بود که حالا اوانجلیها و بنیادگرایان میتوانند از شرّ هژمونی متمرکزکنندۀ لیبرالی خلاص شوند و دوباره به آزادیهای مذهبی خود دست پیدا کنند، و حتّی اگر به کسی رأی دهند که مثل آنها اعتقادات اوانجلی ندارد، باز هم به این خواستۀ خود خواهند رسید. اما در این معادله ترامپ مصداق یک آزادیبخش-مسیحا-فرمانراو ر دارد و واشنگتن به منزلۀ شهر بابل است که به حکومت او مرکزیت میبخشد. ترامپ به منزلۀ کوروش است که تمام مردم خداترس آمریکایی را از شرّ «فاحشۀ بابل» که در کاخ سفید زندگی میکند میرهاند. اما ریشۀ لفّاظیهای سیاسی ترامپ را میتوان به قبلتر از اینها دنبال کرد. نورمن وینست پیل، کشیش کلیسای ماربل نیویورک کشیش پدر ترامپ بود. کتاب پرفروش پیل تحت عنوان «قدرت مثبتاندیشی» به دنیای ترامپها قالب بخشید. این کتاب موجب به وجود آمدن صنعت متفکران انگیزشی شد که طرفداران آن تاجرانی مثل ترامپ هستند. این کتاب که بر پایۀ اعتماد به نفس، عملگرایی، پیشرفت تصاعدی و تحقق رؤیاهای شخصی تألیف شده، به تفکرّات بسیاری از کشیشان بنیادگرا و اوانجلی شکل و قالب بخشید. لذا کتاب «قدرت مثبتاندیشی» بر جنبش رشد کلیسا و جنبشهای «سلامت، ثروت و رفاه» و بسیاری از دیگر نمودهای کاپیتالیستیِ اوانجلیسم و بنیادگرایی تأثیر گذاشت. فرضیۀ آن نیز ساده بود: اگر به چیزی اعتقاد داری، ایمان داشته باش و آن قدر به زبان تکرارش کن تا جامۀ عمل بپوشد. اگر ذهن و زبان انسان کاملاً مثبت باشد، در نهایت به هدف خود خواهد رسید. بنابراین شعارِ «آمریکا را دوباره عالی کنیم» چشماندازی است که اگر مردم آمریکا به آن ایمان داشته باشند محقّق خواهد شد و اگر محقّق نشود، نشاندهندۀ شک و ضعف ایمان مردم خواهد بود. از نظر بعضیها این تفکّر کاملاً منطقی است. چشمانداز مذهبی ترامپ به نوعی یک طرح پونزیِ سیاسی-معنوی است و خطمشی سیاسی او نیز از همین طرح سرچشمه میگیرد. فرصتطلبی، مصلحتگرایی و مثبتگرایی درسهایی است که ترامپ از پای منبرِ کشیش پیل آموخت. سیمای دین در آمریکا همان چیزی است که بر روی اسکناسهای دلار چاپ شده است: «توکّل ما به خداست». برای مردم آمریکا، جریان مشیت الهی و رفاه دنیوی واقعیتهایی معنوی و مادیاند و سیاست و مصلحتگرایی نیز واسطههای آنها هستند. ترامپ نیز زاییدۀ ملّتی است که در تفکّرِ آن خدا با پولپرستی و ثروت درهمآمیخته است. |
اگر از دین و ایمان دونالد ترامپ سردربیاوریم، به خطمشی سیاسی او پی بردهایم