آیا تبعیض مذهبی در کمکرسانی به زلزلهزدگان غیرشیعه دخیل بوده است؟
درست وقتی در جاده قدیمی کربلا و حج ایرانیان، از شهرستان کرند غرب(یا دالاهو) به سمت قصرشیرین حرکت میکنید، پس از عبور از یک جاده تقریباً سی کیلومتری و پوشیده از جنگلهای بلوط به شهری سبز و آباد با هوای گرمسیری به نام سرپل ذهاب میرسید. سرپل از پررونقترین شهرهای استان کرمانشاه است که روستاهای بسیاری در پیرامون خود دارد و دشتهای گندم و باغستانهای میوه آن مشهور است و اقتصاد آن غالباً بر کشاورزی متکی است. در شهر سرپل و روستاهای اطراف آن، مردمان شیعه، اهل سنت و اهل حق زندگی میکنند. بنابر آمارهای رسمی، اکثریت جمعیت در منطقه سرپل ذهاب از آن شیعیان است ولی شمار پیروان اهل حق و اهل تسنن بسیار چشمگیر است و شاید شبیه این ترکیب جمعیتی را نتوان در جایی دیگر از کشور یافت.
مردمان سه مذهب قرنهاست که بدون هیچ اصطکاک و تنشی در کنار یکدیگر زندگی میکنند. آنان با یکدیگر ارتباطات و مناسبات گستردهای دارند، برای معتقدات یکدیگر احترام قائلند، در برخی مراسم مذهبی یکدیگر شرکت میکنند، از غذاهای نذری یکدیگر میخورند و غالباً بدون آنکه از مفاهیم جدیدی مثل مدارای مذهبی مطلع باشند، بهصورت شگفتی به آن باور دارند و عمل میکنند.(سرپل ذهاب از این لحاظ میتواند موضوع مطالعات جامعهشناختی و دینشناختی قرار گیرد. در واقع، موضوع شایان تحقیق این است که علل و اسباب مدارای مذهبی در این منطقه چیست و چه عواملی و چگونه مردمان سرپل ذهاب را اینچنین مداراگرایانه کنار یکدیگر جای داده است.) چند روز پیش که بعد از چهار ماه و این بار از سر ضرورت و برای کمک به زلزلهزدگان وارد شهر سرپل ذهاب و روستاهای اطراف شدم، به نظرم رسید که سراغ روستاهایی بروم که از شهر دورند و شاید کمتر کمک به آنجا رسیده. با یک وانت حاوی اجناس مختلف راهی روستاهای دشت ذهاب شدم. روستاهای دشت ذهاب در جنگ هشت ساله بهناچار تخلیه شده بودند و در تیررس دشمن بودند. اهالی آنها غالباً اهل سنت و اهل حقند. در میان این روستاها به روستای سنینشین تپانی رسیدم. روستاهای دیگری را نیز رفتم و دیدم و با مردم گفتوگو کردم و تسلیت گفتم. محرومیت، فقر و درماندگی رفاهی در این مناطق بسیار مشهود است. در واقع، وضعیت مالی و رفاهی بخشی از این مردم چندان تفاوتی با وضعیت پیش از زلزله ندارد. آنها گویی فراموششدگان این مرز و بومند و بعضی نیز چیزی نداشتهاند که حتی با زلزله از دست بدهند. دردناک بود که برخی از این مردم از زلزله بهعنوان یک فرصت برای مطرح شدن نام دیارشان و توجه مسئولان به آن یاد میکردند. هرچند این مردم همواره محروم بودهاند، من آینده سختتری را برای آنها پیشبینی میکنم زیرا زلزله مشاغل بسیاری را در منطقه از بین برده و دستکم تا چند ماه همان وضعیت نیمبند اقتصادی منطقه هم به نقطه پیش از زلزله بازنمیگردد و منطقه شاهد بیکاری گستردهتری خواهد شد. مسائل رفاهی و بهداشتی نیز با توجه به فصل سرمای در پیش، بسیار آنها را آزار خواهد داد. در این میان، برخی رسانهها و تحلیلگران در چند روز گذشته از وجود تبعیض مذهبی در توزیع کمکهای مردمی و دولتی به زلزلهزدگان خبر دادند. آنها آشکارا گفتند که به زلزلهزدگان سنی و اهل حق به دلایل مذهبی رسیدگی نشده است. این موضوع در شبکههای مجازی انعکاس وسیعی یافت. در این چند روز، سعی کردم تا در اینباره نیز تحقیق کنم. بنابر تحقیقات و مشاهدات میدانی در منطقه، باید اذعان بدهم که این اخبار و تحلیلها به هیچ روی صحت ندارند و اگر تبعیضی در میان هست تنها به دلایلی مانند دوری روستاهای غیرشیعه از شهر سرپل ذهاب و دیگر شهرهاست. مشکل نداشتن جاده و راه مناسب و فقر دستگاههای امدادی از نظر خودرویی و نیروی انسانی و نداشتن برنامه حساب شده و کارآ و کارساز عامل اصلی کاستیها بوده است. مسلم است که وجود این مشکلات نمیتواند قصور دستگاههای دولتی را توجیه کند؛ ولی چنین نیست که تبعیض مذهبی مانع کمک رسانی شده باشد. در میان روستاهای سرپل ذهاب، برخی روستاهای شیعهنشین نیز هستند که همچون این روستاها نتوانستهاند کمکی برابر با کمک شهرنشینان دریافت کنند. در واقع اگر نیک بنگریم، نه فقط سنی و اهل حق بلکه به همه مردم این منطقه کم لطفی شده و علت آن همان است که ذکر گشت. و این کم لطفی ریشهدار است و این منطقه و مناطق مشابه آن در نقاط دیگر کشور، همواره با بیتوجهی روبهرو بودهاند یا چوب کمبود بودجه کشور را خوردهاند و از اولویت خارج شدهاند. متأسفانه در کشور ما به دلایلی بیشتر به نقاط مرکزی و شهرهای بزرگ و مشهور رسیدگی میگردد و بیشتر امکانات کشور در آنجا خرج میشود. در رابطه با جامعه اهل سنت ایران، آنچه شایان توجه و رسیدگی بیشتر است، نه تبعیض در توزیع کمکهای مردمی و دولتی به زلزلهزدگان بلکه تبعیضهایی دیگر و مهمتر است؛ از جمله اکراه مسئولان دولتی از واگذاری پستهای بالای دولتی و حکومتی به اهل سنت. شاید اگر این کاستی رفع گردد، مانع بروز شایعاتی از قبیل تبعیض مذهبی در تقسیم کمک به زلزلهزدگان شود و به امنیت پایدار کشور مدد برساند. درباره جامعه اهل حق، قضیه اندکی بغرنجتر است. مذهب این جامعه ایرانی که در سراسر کشور چند میلیون جمعیت دارد، ظاهراً جزو هیچیک از مذاهبی که در قانون اساسی ذکر گشته، نیست و بسیاری از مردمان اهل حق سالهاست که مدعیاند در معرض تبعیضهای سیستماتیک قرار دارند. |
آیا تبعیض مذهبی در کمکرسانی به زلزلهزدگان غیرشیعه دخیل بوده است؟
درست وقتی در جاده قدیمی کربلا و حج ایرانیان، از شهرستان کرند غرب(یا دالاهو) به سمت قصرشیرین حرکت میکنید، پس از عبور از یک جاده تقریباً سی کیلومتری و پوشیده از جنگلهای بلوط به شهری سبز و آباد با هوای گرمسیری به نام سرپل ذهاب میرسید. سرپل از پررونقترین شهرهای استان کرمانشاه است که روستاهای بسیاری در پیرامون خود دارد و دشتهای گندم و باغستانهای میوه آن مشهور است و اقتصاد آن غالباً بر کشاورزی متکی است. در شهر سرپل و روستاهای اطراف آن، مردمان شیعه، اهل سنت و اهل حق زندگی میکنند. بنابر آمارهای رسمی، اکثریت جمعیت در منطقه سرپل ذهاب از آن شیعیان است ولی شمار پیروان اهل حق و اهل تسنن بسیار چشمگیر است و شاید شبیه این ترکیب جمعیتی را نتوان در جایی دیگر از کشور یافت.
مردمان سه مذهب قرنهاست که بدون هیچ اصطکاک و تنشی در کنار یکدیگر زندگی میکنند. آنان با یکدیگر ارتباطات و مناسبات گستردهای دارند، برای معتقدات یکدیگر احترام قائلند، در برخی مراسم مذهبی یکدیگر شرکت میکنند، از غذاهای نذری یکدیگر میخورند و غالباً بدون آنکه از مفاهیم جدیدی مثل مدارای مذهبی مطلع باشند، بهصورت شگفتی به آن باور دارند و عمل میکنند.(سرپل ذهاب از این لحاظ میتواند موضوع مطالعات جامعهشناختی و دینشناختی قرار گیرد. در واقع، موضوع شایان تحقیق این است که علل و اسباب مدارای مذهبی در این منطقه چیست و چه عواملی و چگونه مردمان سرپل ذهاب را اینچنین مداراگرایانه کنار یکدیگر جای داده است.) چند روز پیش که بعد از چهار ماه و این بار از سر ضرورت و برای کمک به زلزلهزدگان وارد شهر سرپل ذهاب و روستاهای اطراف شدم، به نظرم رسید که سراغ روستاهایی بروم که از شهر دورند و شاید کمتر کمک به آنجا رسیده. با یک وانت حاوی اجناس مختلف راهی روستاهای دشت ذهاب شدم. روستاهای دشت ذهاب در جنگ هشت ساله بهناچار تخلیه شده بودند و در تیررس دشمن بودند. اهالی آنها غالباً اهل سنت و اهل حقند. در میان این روستاها به روستای سنینشین تپانی رسیدم. روستاهای دیگری را نیز رفتم و دیدم و با مردم گفتوگو کردم و تسلیت گفتم. محرومیت، فقر و درماندگی رفاهی در این مناطق بسیار مشهود است. در واقع، وضعیت مالی و رفاهی بخشی از این مردم چندان تفاوتی با وضعیت پیش از زلزله ندارد. آنها گویی فراموششدگان این مرز و بومند و بعضی نیز چیزی نداشتهاند که حتی با زلزله از دست بدهند. دردناک بود که برخی از این مردم از زلزله بهعنوان یک فرصت برای مطرح شدن نام دیارشان و توجه مسئولان به آن یاد میکردند. هرچند این مردم همواره محروم بودهاند، من آینده سختتری را برای آنها پیشبینی میکنم زیرا زلزله مشاغل بسیاری را در منطقه از بین برده و دستکم تا چند ماه همان وضعیت نیمبند اقتصادی منطقه هم به نقطه پیش از زلزله بازنمیگردد و منطقه شاهد بیکاری گستردهتری خواهد شد. مسائل رفاهی و بهداشتی نیز با توجه به فصل سرمای در پیش، بسیار آنها را آزار خواهد داد. در این میان، برخی رسانهها و تحلیلگران در چند روز گذشته از وجود تبعیض مذهبی در توزیع کمکهای مردمی و دولتی به زلزلهزدگان خبر دادند. آنها آشکارا گفتند که به زلزلهزدگان سنی و اهل حق به دلایل مذهبی رسیدگی نشده است. این موضوع در شبکههای مجازی انعکاس وسیعی یافت. در این چند روز، سعی کردم تا در اینباره نیز تحقیق کنم. بنابر تحقیقات و مشاهدات میدانی در منطقه، باید اذعان بدهم که این اخبار و تحلیلها به هیچ روی صحت ندارند و اگر تبعیضی در میان هست تنها به دلایلی مانند دوری روستاهای غیرشیعه از شهر سرپل ذهاب و دیگر شهرهاست. مشکل نداشتن جاده و راه مناسب و فقر دستگاههای امدادی از نظر خودرویی و نیروی انسانی و نداشتن برنامه حساب شده و کارآ و کارساز عامل اصلی کاستیها بوده است. مسلم است که وجود این مشکلات نمیتواند قصور دستگاههای دولتی را توجیه کند؛ ولی چنین نیست که تبعیض مذهبی مانع کمک رسانی شده باشد. در میان روستاهای سرپل ذهاب، برخی روستاهای شیعهنشین نیز هستند که همچون این روستاها نتوانستهاند کمکی برابر با کمک شهرنشینان دریافت کنند. در واقع اگر نیک بنگریم، نه فقط سنی و اهل حق بلکه به همه مردم این منطقه کم لطفی شده و علت آن همان است که ذکر گشت. و این کم لطفی ریشهدار است و این منطقه و مناطق مشابه آن در نقاط دیگر کشور، همواره با بیتوجهی روبهرو بودهاند یا چوب کمبود بودجه کشور را خوردهاند و از اولویت خارج شدهاند. متأسفانه در کشور ما به دلایلی بیشتر به نقاط مرکزی و شهرهای بزرگ و مشهور رسیدگی میگردد و بیشتر امکانات کشور در آنجا خرج میشود. در رابطه با جامعه اهل سنت ایران، آنچه شایان توجه و رسیدگی بیشتر است، نه تبعیض در توزیع کمکهای مردمی و دولتی به زلزلهزدگان بلکه تبعیضهایی دیگر و مهمتر است؛ از جمله اکراه مسئولان دولتی از واگذاری پستهای بالای دولتی و حکومتی به اهل سنت. شاید اگر این کاستی رفع گردد، مانع بروز شایعاتی از قبیل تبعیض مذهبی در تقسیم کمک به زلزلهزدگان شود و به امنیت پایدار کشور مدد برساند. درباره جامعه اهل حق، قضیه اندکی بغرنجتر است. مذهب این جامعه ایرانی که در سراسر کشور چند میلیون جمعیت دارد، ظاهراً جزو هیچیک از مذاهبی که در قانون اساسی ذکر گشته، نیست و بسیاری از مردمان اهل حق سالهاست که مدعیاند در معرض تبعیضهای سیستماتیک قرار دارند. |
آیا تبعیض مذهبی در کمکرسانی به زلزلهزدگان غیرشیعه دخیل بوده است؟