حادثه تروریستی تهران و رسانههای جهان عرب، آزمونی برای حرفهای بودن!
به گزارش دینآنلاین، کانال مطالعات جهان عرب در گزارشی ضمن اشاره به واقعه تروریستی هفدهم خرداد تهران درباره رویکرد رسانههای جهان عرب به این واقعه تروریستی نوشت: فضای خبری شبکههای عربی اکنون در اختیار امپراتوری رسانهای حاضر در خلیجفارس است. دو دهه قبل زمانی که شبکه خبری الجزیره پا به میدان گذاشت همه تحلیلگران آن را پروژهای حرفهای از سوی کشوری غیر تأثیرگذار مانند قطر میدانستند اما بهمرورزمان سرکوه یخی که اکثر حجم آن زیرآب بود نمایان شد و مشخص شد قطر در حال پیاده کردن یک پروژه چندجانبه است. بهزودی برای تحلیل وقایع سعودی و قطر در چند روز گذشته به این مطلب بهطور جداگانه خواهم پرداخت و پروژه قطر را توضیح خواهم داد اما اکنون در پی گونهشناسی رویکردهای تعامل رسانههای عربی با حادثه تروریستی تهران هستم.
در فضای خبری جهان عرب میتوان سه صدای بلند با سه روش کمابیش مختلف را شناسایی کرد: صدای اول صدای الجزیره قطر است. الجزیره که زمانی بخشی از سهام آن در اختیار همسر و بستگان صدام، دیکتاتور عراق قرار داشت تا مدتها تنها صدای بلند عربی بود. الجزیره ابتدا سعی در نمایش نوعی حرفهای گری در عرصه خبر بود اما بهمرورزمان و بروز برخی حوادث، مشخص شد که الجزیره در چهارچوب منافع و پروتکلهای خاصی که توسط دولت قطر و برای گسترش نفوذ و قدرت نرم اوست عمل میکند. مسئله حمایت از تروریسم بعد از سقوط صدام و نیز حمایت از اخوان در مصر، برخی از این مصادیق است. رسانه بعدی که صدای بلندی دارد العربیه است که مشخصاً در مسیر و کمپین عربستان عمل میکند. العربیه توانست بسیاری از مخاطبان الجزیره را برباید و انحصار سابق الجزیره را بشکند. در حادثه تهران العربیه خطی متفاوت از الجزیره را در پیش گرفت. الجزیره با پوشش خبر این حادثه تروریستی ابتدا سعی داشت حادثه را مانند حوادث دیگر پایتختهای اروپایی که موردحمله داعش قرار گرفتهاند نشان دهد. در گام بعدی با توجه به اختلافات کنونی قطر و عربستان، مسئله ترور و ارتباط آن با مسئله تکفیر و مبارزه ایران با داعش را برجسته نمود. اما فاجعهبار صدای العربیه بود. در بخشی از برنامههای تحلیلی العربیه سعودی “منتهی الرمحی” گوینده و مجری برنامه تحلیلی “پاناروما” که بخشی از برنامه را به حادثه تهران اختصاص داده بود، کارشناسی را میزبانی میکرد که با سؤالات جهتدار سعی در القای این مطلب داشت که این حادثه یک سناریو طراحی شده توسط دولت ایران است. مجری که بهجای کارشناس نیز سخن میگفت بر روی نیاز فعلی ایران به قربانی بودن تأکید میکرد و کارشناس مربوطه با استخدام واژه “فیلم هندی” به خاک و خون کشیده شدن شهروندان و خدشهدار شدن امنیت کشور را به یک خودزنی و نمایش تقلیل میداد. اما چرا العربیه در این حادثه اینگونه تحلیلی به خورد مخاطب خود میدهد؟ با توجه به اینکه قبل از حادثه این رسانه سعی کرده بود مبارزه ایران با داعش را نمایش جلوه دهد و این خط را دنبال میکرد که با توجه به عدم حمله داعش به ایران یک توافق و همدستی با داعش در منطقه وجود دارد و حتی برخی میهمانان العربیه میگفتند که بشار اسد و ایران داعش را برای مبارزه با انقلاب سوریه ساختهوپرداخته کردهاند. وقتی چنین تحلیلی از ابتدا دنبال شود، این رسانه ناگزیر خواهد بود که بعد از حمله، همان خط قبلی را پیگیری کند و با تئوری توهم توطئه، قربانی را بهجای جلاد به مردم معرفی کند. چند روز قبل هنگام آتشسوزی شیراز این شبکه با اعلام خبر فوری با یک دستپاچگی و ذوقزدگی حادثه را بهعنوان انفجار قوی تروریستی در شیراز، زیرنویس نمود و بعد از دقایقی بهطورکلی خبر را حذف شد. این رسانه بهجای اطلاعرسانی، اولویت خود را مقابله با ایران و وارونه نشان دادن واقعیت قرار داده است. از رسانههای جهان عرب بهغیراز الجزیره و العربیه صدایی دیگر نیز به گوش میرسد. شبکه المیادین به سرپرستی “غسان بن جدو” که سابقاً مجری و مسئول دفتر شبکه الجزیره در ایران بود. بعد از بهار عربی و جهتدار برخورد کردن الجزیره با انقلاب بحرین بن جدو و برخی دیگر از کارکنان حرفهای الجزیره از آن جدا شدند. بن جدو رابطه خوبی با ایران و نیز حزبالله لبنان دارد. او با استفاده از این رابطه توانست کمکهای ایران و حزبالله را برای تأسیس شبکه المیادین جذب کند. المیادین در تحولات عراق بهویژه قبل از ظهور داعش و نیز همزمان با سقوط موصل توانست خبرها را بهخوبی پوشش دهد و مخاطبان الجزیره و العربیه را بهسوی خود جلب کند. اگر این حادثه را با حوادث مشابه لندن و پاریس مقایسه کنیم، جدای از ورود و سرعت عمل پلیس در جمعکردن حادثه ما شاهد یک عملکرد هماهنگ رسانه با مدیریت در میدان هستیم تا جامعه و احساسات و بحران احتمالی کنترل و هدایت شود درحالیکه در این حادثه بههیچوجه مدیریت رسانه و خبری در بحرانی با این وسعت وجود نداشت. اگر خبر و عرصه اطلاعرسانی مدیریت نشود و برای این مواقع، پروتکلها و برنامههای لازم را در نظر نداشته باشیم، امکان خسارت معنوی و مادی جامعه بسیار بالاست. القا احساس امنیت و عدم احساس امنیت و نیز اقتدار و عدم اقتدار دستگاههای امنیتی کشور درگرو مدیریت بحران بخش رسانه است که در حادثه تهران هرگز وجود نداشت. در ساعت 14 یعنی حدوداً 6 ساعت بعد از حادثه، بخش خبری رسمی کشور هیچ خبر قطعی اعلام نکرد و تمام اخبار بر اساس شنیدهها و احتمالات بود و گویی جناب حیاتی مجموعه شایعات فضای مجازی را جمعآوری نموده و در حال خواندن متن است. |
حادثه تروریستی تهران و رسانههای جهان عرب، آزمونی برای حرفهای بودن!
به گزارش دینآنلاین، کانال مطالعات جهان عرب در گزارشی ضمن اشاره به واقعه تروریستی هفدهم خرداد تهران درباره رویکرد رسانههای جهان عرب به این واقعه تروریستی نوشت: فضای خبری شبکههای عربی اکنون در اختیار امپراتوری رسانهای حاضر در خلیجفارس است. دو دهه قبل زمانی که شبکه خبری الجزیره پا به میدان گذاشت همه تحلیلگران آن را پروژهای حرفهای از سوی کشوری غیر تأثیرگذار مانند قطر میدانستند اما بهمرورزمان سرکوه یخی که اکثر حجم آن زیرآب بود نمایان شد و مشخص شد قطر در حال پیاده کردن یک پروژه چندجانبه است. بهزودی برای تحلیل وقایع سعودی و قطر در چند روز گذشته به این مطلب بهطور جداگانه خواهم پرداخت و پروژه قطر را توضیح خواهم داد اما اکنون در پی گونهشناسی رویکردهای تعامل رسانههای عربی با حادثه تروریستی تهران هستم.
در فضای خبری جهان عرب میتوان سه صدای بلند با سه روش کمابیش مختلف را شناسایی کرد: صدای اول صدای الجزیره قطر است. الجزیره که زمانی بخشی از سهام آن در اختیار همسر و بستگان صدام، دیکتاتور عراق قرار داشت تا مدتها تنها صدای بلند عربی بود. الجزیره ابتدا سعی در نمایش نوعی حرفهای گری در عرصه خبر بود اما بهمرورزمان و بروز برخی حوادث، مشخص شد که الجزیره در چهارچوب منافع و پروتکلهای خاصی که توسط دولت قطر و برای گسترش نفوذ و قدرت نرم اوست عمل میکند. مسئله حمایت از تروریسم بعد از سقوط صدام و نیز حمایت از اخوان در مصر، برخی از این مصادیق است. رسانه بعدی که صدای بلندی دارد العربیه است که مشخصاً در مسیر و کمپین عربستان عمل میکند. العربیه توانست بسیاری از مخاطبان الجزیره را برباید و انحصار سابق الجزیره را بشکند. در حادثه تهران العربیه خطی متفاوت از الجزیره را در پیش گرفت. الجزیره با پوشش خبر این حادثه تروریستی ابتدا سعی داشت حادثه را مانند حوادث دیگر پایتختهای اروپایی که موردحمله داعش قرار گرفتهاند نشان دهد. در گام بعدی با توجه به اختلافات کنونی قطر و عربستان، مسئله ترور و ارتباط آن با مسئله تکفیر و مبارزه ایران با داعش را برجسته نمود. اما فاجعهبار صدای العربیه بود. در بخشی از برنامههای تحلیلی العربیه سعودی “منتهی الرمحی” گوینده و مجری برنامه تحلیلی “پاناروما” که بخشی از برنامه را به حادثه تهران اختصاص داده بود، کارشناسی را میزبانی میکرد که با سؤالات جهتدار سعی در القای این مطلب داشت که این حادثه یک سناریو طراحی شده توسط دولت ایران است. مجری که بهجای کارشناس نیز سخن میگفت بر روی نیاز فعلی ایران به قربانی بودن تأکید میکرد و کارشناس مربوطه با استخدام واژه “فیلم هندی” به خاک و خون کشیده شدن شهروندان و خدشهدار شدن امنیت کشور را به یک خودزنی و نمایش تقلیل میداد. اما چرا العربیه در این حادثه اینگونه تحلیلی به خورد مخاطب خود میدهد؟ با توجه به اینکه قبل از حادثه این رسانه سعی کرده بود مبارزه ایران با داعش را نمایش جلوه دهد و این خط را دنبال میکرد که با توجه به عدم حمله داعش به ایران یک توافق و همدستی با داعش در منطقه وجود دارد و حتی برخی میهمانان العربیه میگفتند که بشار اسد و ایران داعش را برای مبارزه با انقلاب سوریه ساختهوپرداخته کردهاند. وقتی چنین تحلیلی از ابتدا دنبال شود، این رسانه ناگزیر خواهد بود که بعد از حمله، همان خط قبلی را پیگیری کند و با تئوری توهم توطئه، قربانی را بهجای جلاد به مردم معرفی کند. چند روز قبل هنگام آتشسوزی شیراز این شبکه با اعلام خبر فوری با یک دستپاچگی و ذوقزدگی حادثه را بهعنوان انفجار قوی تروریستی در شیراز، زیرنویس نمود و بعد از دقایقی بهطورکلی خبر را حذف شد. این رسانه بهجای اطلاعرسانی، اولویت خود را مقابله با ایران و وارونه نشان دادن واقعیت قرار داده است. از رسانههای جهان عرب بهغیراز الجزیره و العربیه صدایی دیگر نیز به گوش میرسد. شبکه المیادین به سرپرستی “غسان بن جدو” که سابقاً مجری و مسئول دفتر شبکه الجزیره در ایران بود. بعد از بهار عربی و جهتدار برخورد کردن الجزیره با انقلاب بحرین بن جدو و برخی دیگر از کارکنان حرفهای الجزیره از آن جدا شدند. بن جدو رابطه خوبی با ایران و نیز حزبالله لبنان دارد. او با استفاده از این رابطه توانست کمکهای ایران و حزبالله را برای تأسیس شبکه المیادین جذب کند. المیادین در تحولات عراق بهویژه قبل از ظهور داعش و نیز همزمان با سقوط موصل توانست خبرها را بهخوبی پوشش دهد و مخاطبان الجزیره و العربیه را بهسوی خود جلب کند. اگر این حادثه را با حوادث مشابه لندن و پاریس مقایسه کنیم، جدای از ورود و سرعت عمل پلیس در جمعکردن حادثه ما شاهد یک عملکرد هماهنگ رسانه با مدیریت در میدان هستیم تا جامعه و احساسات و بحران احتمالی کنترل و هدایت شود درحالیکه در این حادثه بههیچوجه مدیریت رسانه و خبری در بحرانی با این وسعت وجود نداشت. اگر خبر و عرصه اطلاعرسانی مدیریت نشود و برای این مواقع، پروتکلها و برنامههای لازم را در نظر نداشته باشیم، امکان خسارت معنوی و مادی جامعه بسیار بالاست. القا احساس امنیت و عدم احساس امنیت و نیز اقتدار و عدم اقتدار دستگاههای امنیتی کشور درگرو مدیریت بحران بخش رسانه است که در حادثه تهران هرگز وجود نداشت. در ساعت 14 یعنی حدوداً 6 ساعت بعد از حادثه، بخش خبری رسمی کشور هیچ خبر قطعی اعلام نکرد و تمام اخبار بر اساس شنیدهها و احتمالات بود و گویی جناب حیاتی مجموعه شایعات فضای مجازی را جمعآوری نموده و در حال خواندن متن است. |
حادثه تروریستی تهران و رسانههای جهان عرب، آزمونی برای حرفهای بودن!