با خواندن نماز شب چه چیزی نصیبمان می شود؟

 

نماز شب,نحوه خواندن نماز شب

نماز شب گناهان روز را پاک می کند

 

از آیات قرآن و روایات استفاده می شود که نماز شب از مستحباتی است که فضایل بیشماری داشته و آثار عمیق و گسترده ای در روح و روان و هم چنین اعمال و دنیا و آخرت انسان دارد از جمله:

أ‌- رسیدن به مقام شفاعت
در قرآن به پیامبر(ص) خطاب شده است:«وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»[1]؛«و پاسى از شب را(از خواب برخیز، و) قرآن(و نماز) بخوان! این یک وظیفه اضافى براى توست؛ امید است پروردگارت تو را به مقام بلند محمود (مقام شفاعت شده) برساند.»

ب‌- نماز شب بهترین ابزار رفع مشکلات زندگی
رسول خدا -صلّی الله علیه وآله – می فرماید:«أَیُّهَا النَّاسُ مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ هُوَ یُضْرَبُ عَلَیْهِ بِحَزَائِمَ مَعْقُودَةٍ فَإِذَا ذَهَبَ ثُلُثَا اللَّیْلِ وَ بَقِیَ ثُلُثُهُ أَتَاهُ مَلَکٌ فَقَالَ لَهُ قُمْ فَاذْکُرِ اللَّهَ فَقَدْ دَنَا الصُّبْحُ- قَالَ فَإِنْ هُوَ تَحَرَّکَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ انْحَلَّتْ عَنْهُ عُقْدَةٌ وَ إِنْ هُوَ قَامَ فَتَوَضَّأَ وَ دَخَلَ فِی الصَّلَاةِ انْحَلَّتْ عَنْهُ الْعُقَدُ کُلُّهُنَّ فَیُصْبِحُ حِینَ یُصْبِحُ قَرِیرَ الْعَیْن‏»[2]؛

 

«ای مردم !هیچ کس از شما نیست مگر این که مشکلات هم چون کمربندی او را محاصره کرده است. پس زمانی که دو سوم از شب گذشت (و یک سوم آن باقی ماند) ملکی بر او وارد می شود و به او می گوید: برخیز و ذکر خداوند بگوی که صبح نزدیک است اگر او حرکت کرد و ذکر خداوند گفت، یک گره از گرفتاری هایش گشوده خواهد شد و اگر او برخاست و وضو گرفت و به نماز ایستاد، تمامی گره های گرفتاری از او گشوده می شود و صبح گاهان شادمان و با روشنی چشم از خواب بر می خیزد.»

ت‌- بخشش گناهان روز انسان
در حدیثی حضرت صادق(ع) در تفسیر آیه مبارکه«إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات»[3]؛«بی شک کارهای نیک، کارهای بد را پاک سازی می کند.» فرمود:«صَلَاةُ اللَّیْلِ تَذْهَبُ بِذُنُوبِ النَّهَارِ»[4]؛«نماز شب گناهان روز را پاک می کند.»

ث‌- زیبایی چهره
در حدیثی از امام زین العابدین(ع) پرسیدند:«مَا بَالُ الْمُتَهَجِّدِینَ بِاللَّیْلِ مِنْ أَحْسَنِ النَّاسِ وَجْهاً قَالَ لِأَنَّهُمْ خَلُّوا بِرَبِّهِمْ فَکَسَاهُمُ اللَّهُ مِنْ نُورِه»[5]؛«چرا چهره و صورت شب زنده ترین این چنین زیبا است؟ فرمود: چون آنان با پروردگار خویش خلوت کرده اند و خداوند به آن ها جامه ای از نور خویش پوشانده است.»

ج‌- به دنبال داشتن دوستی خداوند متعال
جابر بن عبدالله انصاری می گوید: شنیدم رسول خدا(ص) می فرمود:«مَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا إِلَّا لِإِطْعَامِهِ الطَّعَامَ- وَ صَلَاتِهِ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَام‏»[6]؛«خداوند ابراهیم را دوست خود قرار نداد مگر به این خاطر که سفره اش باز بود و هنگامی که مردم در خواب بودند به نماز می ایستاد.»

ح‌- سلامتی بدن و زیاد شدن روزی
در روایتى آمده است:«نماز شب باعث شرف و آبروى مؤمن، سلامت بدن، کفاره گناهان، بر طرف کننده وحشت قبر، سفید شدن صورت و نورانى شدن آن و زیاد شدن رزق مى‏ شود».

خ‌- نجات از وحشت قبر
امام باقر – علیه السّلام – می فرماید:« صَلِّ رَکْعَتَیْنِ فِی سَوَادِ اللَّیْلِ لِوَحْشَةِ الْقُبُور»[7]؛« برای نجات از وحشت قبر، دو رکعت نماز در دل شب بخوان.»

د‌- کسب هیبت و ابهت با نماز شب
امیرالمؤمنین علی – علیه السّلام – می فراید:«ان الله سبحانه وضع خمسة فی خمسة: العز فی الطاعة، والذل فی المعصیة و الحکمة فی جوف البطن و الهیبة فی صلاة اللیل و الغنا فی القناعة»[8]؛«خداوند متعال پنج چیز را در پنج چیز دیگر قرار داده است: عزت را در بندگی، ذلت را در معصیت، حکمت را در کم خوردن و خالی بودن شکم، هیبت و ابهت را در روی آوردن به نماز شب و ثروتمندی و بی نیازی را در قناعت.

ذ‌- طولانی شدن عمر
ثامن الحجج علیّ ابن موسی الرّضا – علیه السّلام – فرموده اند:«عَلَیْکُمْ بِصَلَاةِ اللَّیْلِ فَمَا مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ یَقُومُ آخِرَ اللَّیْلِ فَیُصَلِّی ثَمَانِیَ رَکَعَاتٍ وَ رَکْعَتَیِ الشَّفْعِ وَ رَکْعَةَ الْوَتْرِ وَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ فِی قُنُوتِهِ سَبْعِینَ مَرَّةً إِلَّا أُجِیرَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ مِنْ عَذَابِ النَّارِ وَ مُدَّ لَهُ فِی عُمُرِهِ وَ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِی مَعِیشَتِهِ»[9]؛«بر شما باد به نماز شب، زیرا هر بنده ای که در آخر شب بیدار شود و هشت رکعت نماز شب، و دو رکعت نماز شفع، و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت آن، هفتاد بار استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و آتش در امان دارد و عمر او را طولانی کرده و به زندگی او گشایش خواهد داد.»

ر‌- رفع غم اندوه و گرفتاری های مالی
عن الصادق – علیه السّلام –:« َ صَلَاةُ اللَّیْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُطَیِّبُ الرِّیحَ وَ تُدِرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِی الدَّیْنَ وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ تَجْلُو الْبَصَر»[10]؛«نمازشب باعث زیبایی سیما ونیکویی اخلاق و خوشبویی بدن و فراوانی رزق و مایه ادای قرض ها و از بین رفتن اندوه و تقویت نور چشم است.»

ز‌- کسب جایگاه مخصوص در بهشت
پیامبر اعظم -صلّی الله علیه وآله – فرمود:«إِنَّ فِی الْجَنَّةِ غُرَفاً یُرَى ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا وَ بَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا یَسْکُنُهَا مِنْ أُمَّتِی مَنْ أَطَابَ الْکَلَامَ وَ أَطْعَمَ الطَّعَامَ وَ أَفْشَى السَّلَامَ وَ صَلَّى بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَام‏»[11]؛«در بهشت غرفه هایی است که داخل آن از بیرون و بیرون آن از درون نمایان است و در آن افرادی از امّت من اسکان می یابند که سخن شایسته بر زبان می آورند و به اطعام طعام می پردازند و سلام را در میان مردم گسترش می دهند و همیشه روزه دارند و شب هنگام که همگان در خوابند، به نماز بر می خیزند.» (نورالثقلین، ج 3 ص 263).

س‌- گریان نبودن در قیامت
امام صادق – علیه السّلام – می فرماید:«کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا ثَلَاثَةً عَیْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ عَیْنٌ سَهِرَتْ فِی طَاعَةِ اللَّهِ وَ عَیْنٌ بَکَتْ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ مِنْ خَشْیَةِ اللَّه‏»[12]؛«در قیامت همه چشم ها گریان است مگر سه چشم:

– چشمی که از (دین و نظر به) آن چه خداوند حرام کرده بر هم نهاده شود؛
– چشمی که در شب جهت عبادت بیدار بماند.
– چشمی که در دل شب از خوف خدا بگرید.»

 

نماز مستحبی ماه رجب

نمازهای ماه, حدیث ماه رجب

 حضرت محمد (ص) فرمود: رجب ماه استغفار امت من است

 

رسول خدا صل الله علیه و آله فرموده اند : اگر کسی در تمام ماه مبارک رجب 60 رکعت نماز به این طریق بخواند که در هر شب دو رکعت و در هر رکعت حمد یک مرتبه و قل یا ایها الکافرون سه مرتبه و قل هو الله احد یک مرتبه باشد و پس از سلام نماز دست ها را بلند کند و بگوید :

لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ وَ آلِهِ

و سپس دست ها را به صورت بکشد خداوند سبحان دعای او را به اجابت برساند و ثواب شصت حج و شصت عمره را به او عطا فرماید .

 

بهترین دعا برای خانه دار شدن

دعا برای خانه دار شدن,ذکر برای خانه دار شدن,دعا و ذکر برای خرید خانه
دعا کردن برای هیچ امر کوچکی را، به خاطر کوچک بودنش رها نکنید
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از قلب غافل بیخبر نمی‌پذیرد.

با هیچ چیز به مانند دعا به خدا نزدیک نمی شوید و دعا کردن برای هیچ امر کوچکی را، به خاطر کوچک بودنش رها نکنید، زیرا حاجتهای کوچک نیز به دست همان کسی است که حاجتهای بزرگ به دست اوست.

 

دعاهای مختلفی در روایت ها برای رفع مشکلات و برآورده شدن حوائج از بزرگان دینی نقل شده، یکی از این دعاها، ذکر و دعا برای خانه دار شدن است. در این مطلب دعاهایی مجرب برای خرید خانه آورده شده است.

 

– خواندن آیه الکرسی

خواندن آیه الکرسی برای خانه دار شدن بسیار مجرب است.

متن آیه الکرسی
اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَۆُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ  لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُۆْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ  اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآۆُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

 

نماز تحیت چیست و چگونه خوانده می‌شود؟

نماز تحیت,نمازهای مستحبی،نماز جمکراننماز تحیت

 

نمازهای مستحبی نمازهایی هستند که مسلمانان برای کسب ثواب بیشتر و نزدیک تر شدن به خداوند و دوری از شیطان بجا می‌آورند. نمازهای مستحبی به صورت دورکعت، دورکعت خوانده می‌شوند. یکی از نمازهای مستحبی مسلمانان نماز تحیت است که هنگام ورود برای احترام به مسجد خوانده می‌شود.

نماز تحیت

نماز تَحِیَّت یا نماز تحیت مسجد، نمازی مستحب است که برای احترام به مسجد خوانده می‌شود. مستحب است هنگام ورود به هر مسجد، قبل از نشستن، دو رکعت نماز تحیت مسجد خوانده شود.

 

نماز تحیت، کیفیت خاصی ندارد و نمازگزار می‌تواند بعد از سوره حمد، هر سوره‌ای بخواند؛ حتی می‌توان به خواندن سوره حمد اکتفا کرد.

 

همچنین با خواندن سایر نمازهای مستحب یا واجب در مسجد، دیگر نیازی به خواندن نماز تحیت نیست. مثلا اگر یک نماز دورکعتی واجب (مثلاً نماز صبح) را هم بخواند کافی است، یعنی در این صورت این نماز هم نماز صبح و هم نماز تحیت مسجد محسوب می‌شود.

 

درباره حق مسجد، در کتاب‌های حدیثی روایاتی آمده است؛ که از آن جمله روایاتی است که در آن به خواندن دو رکعت نماز تحیت مسجد سفارش شده است:

پیامبر اکرم(ص):

«هر گاه یکى از شما وارد مسجد می‌شود، ننشیند تا آن‌که دو رکعت نماز بگزارد».

 

امام علی(ع):

«از جمله حقوق مسجد، این است که هرگاه بدان پا نهادى، دو رکعت نماز بگزارى، و از جمله حقوق آن دو رکعت، این است که در آنها “اُمّ القرآن (سوره حمد )” را بخوانى».

 

از این‌رو؛ در احکام شرعی مسجد آمده است: وقتى انسان وارد مسجد می‌شود، مستحب است دو رکعت نماز به قصد تحیت و احترام مسجد بخواند و اگر نماز واجب یا مستحب دیگرى هم بخواند کافى است. و مقصود از نماز تحیّت آن است که حرمت مسجد به واسطه نشستن بدون نماز هتک نشود.

 

بنابراین کسی که به قصد بجا آوردن نماز واجب یا نماز مستحب در مسجد حاضر می‌شود، همین قدر که بعد از ورود به مسجد و قبل از آن‌که بر زمین بنشیند، نمازی را شروع کند، در واقع نماز تحیت مسجد را نیز بجای آورده است، اگر چه قرار دادن نماز مستقلی به عنوان نماز تحیّت مسجد، افضل است.

 

مکروه است مسجد را محل عبور قرار داد؛ این کراهت با خواندن نماز تحیت در مسجد، رفع می‌شود. (نجفی، مجمع الرسائل، ۱۳۷۳ش، ص۴۲۰؛ یزدی، العروة الوثقی، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۴۳۱)

 

خواندن نماز تحیت در مسجد الحرام

به فتوای اکثر مراجع، مسجد الحرام نماز تحیت ندارد؛ بلکه تحیت آن، طواف است. به گفته شهید ثانی در کتاب الروضة البهیة، همان طور که تحیت و احترام مساجد با نماز است، تحیت مسجد الحرام طواف است.

 

نماز تحیت مسجد جمکران 

مسجد جمکران در نزدیکى شهر مقدّس قم واقع شده است که به امر امام زمان(علیه السلام) بنا گردید و داراى آثار و برکات فراوانى است. میرزا حسین نوری از محدثان شیعه در کتاب نجم الثاقب، برای مسجد جمکران نماز تحیت مخصوص نقل کرده است.

 

این نماز دارای دو رکعت است که در هر رکعت، یک مرتبه سوره حمد، هفت مرتبه سوره توحید، هفت بار ذکر رکوع و در هر سجده هفت بار ذکر سجده خوانده می‌شود (در رکوع هفت بار بگوید سبحان ربّى الْعظیم و بحمده و در سجده هفت بار بگوید سبحان ربّى الأعلى و بحمده).

عرفان حلقه یا عرفان کیهانی و اصول آن

فرقه حلقه در پی چهارچوب‌های اصلی دین ما است، کسانی که وارد این فرقه شدند، بی‌موالات شدند. دختران مذهبی که وارد این فرقه‌ها شدند، اکنون حجاب ندارند. برخی از بچه ‌مذهبی‌ها که از شاگردان برخی عرفا بوده‌اند وقتی وارداین فرقه شدند کم‌کم منحرف شدند.

چند سالی است فرقه‌ای به نام کیهانی با بحث ادعای درما ن و درمانگری در جامعه فعالیت خود را آغاز کرده و تلاش دارد این بحث را با نگرش عرفانی بیا ن و در این باره استناداتی از قرآن نیز بیاورد تا این تصور بوجود آید که فعالیت های آنان ریشه قرآنی دارد.
عرفان حلقه
عرفان حلقه
موسس این فرقه شخصی بنام”محمدعلی طاهری” است که بهره ای از اطلاعات دینی نداشت و با کمک چند خانم که برخی از آنها مطالعات عرفانی و قرآنی داشتند، توانست این فرقه را گسترش دهد.
محمد علی طاهری، سرکرده این فرقه کار خود را به شیوه مدیتیشن آغاز کرد. وی سومین بار در سال 90 دستگیر و در بازداشت مشخص شد، اقداماتی ضد امنیت کشور کرده و ایجاد تشکیلات غیرقانونی کرده است.
یکی دیگر از اتهامات رئیس فرقه کیهانی دست داشتن در دو ترور بود و افراد ترور شده، شاکیان پرونده و از همکاران سابق وی بودند که پس از پی بردن به انحرافی بودن افکار وی از این گروه جدا می شوند، اما پس از مدتی مورد ترور قرار می‌گیرند.
نگهداری اسناد محرمانه مراکز مختلف نیز از دیگر اتهامات طاهری بود.
وی تعهد داد در ازای آزادی برخی اقدامات را برای شناخت عوامل انجام دهد؛ ولی پس از آزادی به جای همکاری سعی کرد از فرصت دست داده استفاده کرده و تشکیلات خود را سامان دهد و با خارج از کشور ارتباط برقرار کند. لذا به سرعت ارتباط با کشورهای آسیای میانه برنامه‌ ریزی شد و با اخذ مبالغی از مربیان خود برای این افراد از دانشگاههای برخی کشورهای آسیای میانه مدرک می گرفت که حتی اخذ مدرک به طور غیر حضوری انجام می‌شد.
از طرف دیگر خود طاهری نیز طی ارتباط با برخی کشورها مدارک دکتری(که به هیچ وجه این مدارک از سوی آموزش عالی و وزارت بهداشت و درمان مورد قبول نبود) را دریافت کرد. البته این جای سؤال داشت که فردی که حتی نتوانسته مدرک دیپلم خود را ارائه دهد، چگونه از برخی دانشگاه‌ها به اخذ دکترای افتخاری نائل می‌شود.
طاهری قبل از دستگیری سفرهایی به برخی کشورهای اروپایی داشت و پس از هماهنگی در برخی از کشورها دفتر تشکیل داده و فعالیت را در این کشورها آغاز کرده بود که پایگاه آمریکا در منطقه بودند.
از اصول عرفان کیهانی یا حلقه جواز عدم اعتقاد به هیچ دین و مکتبی است، یعنی فرد صرف نظر از هرگونه اعتقاد حتی عدم اعتقاد و ایمان به خدای واحد می تواند از شبکه شعور الهی استفاده کند.
این اصل که بارها در کتاب انسان از منظر دیگر رئیس فرقه عرفان کیهانی آورده شده است، برای جذب جوانان و افراد دین گریز است؛ به عبارت روشن تر این راه میانبری است که فرد حتی بدون انجام واجبات به وصال خدای می رساند و او را از لطف خدا سرشار می کند امّا این خدای عرفان کیهانی نه آن خدای است که ما می پرستیم بلکه خدایی است که نه محرم نا محرم دارد، نه ایمان به امام و پیامبر و نه دین و مذهب.
در حقیقت میانبر محمدعلی طاهری میانبری است، بسوی پرتگاه مرگ، مرگ معنوی که به مخاطبش یقین می رساند که وجوب واجبات برای هزاره حاضر قدیمی است و کهنه پس مخاطبش را ناگزیر می سازد تا با درک این مطلب برای خود و اجبات دیگری را مانند شفای دیگر مریضان، نشستن چندین ساعته به صورت ریلکسیشن، قرار گرفتن در هرم جمع مرید و.. را برای خود واجب کند مهمترین اشکال و انحراف این فرقه مبارزه آرام و اصطلاحا زیر پوستی با دین،و اعتقادات مردم است.
غیر وحیانی دانستن قران، اهانت به رسول گرامی اسلام صل الله علیه و آله با عنوان تناقض گویی ،غیر معصوم خواندن ائمه اطهار صلوات الله علیهم، شرک دانشتن زیارت قبور ائمه اطهار، تمسخر رجعت و مهدویت، تمجید از شیطان رجیم و موحد خواندن این ملعون رجیم، ادعای خروج جن از درون مردم، ترویج زیرکانه تناسخ، نفی برخی از مسلمات مانند ادعای وجود نداشتن حضرت عزرائیل ،لمس و تماس غیر شرعی با بدن زنان نامحرم به بهانه درمان عرفانی و دهه ها انحراف دیگر.
همچنین فرقه حلقه ابزاری است برای براندازی نرم جمهوری اسلامی. حمایت همه‌ جانبه غربی‌ها از محمدعلی طاهری و سفرهای او به کشورهای اروپایی و برگزاری جلسات مختلف مسئله ای است که یک فرد معمولی نمی‌تواند آنها را انجام دهد. شیوه کار غربی‌ها در ایران جزیره جزیره‌ای است. در ایران کار می‌کنند بعد یک فرد را لیدر قرار می‌دهند تا بتوانند جنگ فرقه‌ای در کشور ایجاد کنند. سپس این افراد که عموماً سوابق نامعلومی دارند در یک دوره وارد کار می‌شوند. سابقه طاهری و همسرش به چریک‌های فدایی برمی گردد. بعد خبری از او نبود. خودش می‌گوید در ترکیه درس می‌خوانده است ولی وقتی بررسی می‌شود می‌بینیم که این سال تحصیلی وی با سال تأسیس دانشگاه هماهنگ نیست. کار این فرقه‌ها مبارزه با آموزه‌های دینی است.
طاهری به صورت عمد اول قرآن را زیر سؤال می‌برد اعتقاد دارد قرآن ناقص است و نوشته پیامبر است بعد با اعضاء شبکه که هرمی است طرح می‌کنند که باید ناقص بودن قرآن را در جامعه بنشانیم تا بتوانیم حرف‌های خود را اثبات کنیم. مرحله بعدی زیر سؤال بردن ائمه است، چون ستون تشیّع است؛ لذا سعی می‌کند آن را بکوبد در سخنانش زیارت ائمه را شرکت می‌داند. زیارت قبور را کثرت‌گرایی می‌داند. مهدویت را می‌کوبد. امام زمان(عج) را مسخره می‌کند و می‌گوید منجی عقل است. بعد جایگزین برای عقل می‌گذارد که جایگزین خودش است.
فرقه حلقه به دنبال زدن چهارچوب‌های اصلی دین ماست. کسانی که وارد این فرقه شدند بی‌موالات شدند. دختران مذهبی که وارد این فرقه‌ها شدند الان حجاب ندارند. برخی از بچه ‌مذهبی‌ها که از شاگردان برخی عرفا بوده‌اند وقتی وارداین فرقه شدند کم‌کم منحرف شدند. اندیشه‌های طاهری اندیشه‌های التقاطی برگرفته از مسیحیت است. مطلب دیگر اینکه این فرقه‌ چارچوب مشخصی ندارد. چارچوب طاهری است و تنها جاذبه آن به دروغ مسئله “شفاء” است. البته مسئله خارج کردن جن از کالبد بدن که متأسفانه در سراسر کشور نیز رایج شده، از دیگر جاذبه های این فرقه است.

عارفان و انتظار بشر از دین

انتظار بشر از دین‌ از مباحث‌ زیربنایی‌ است‌ که‌ در سال‌های‌ اخیر مورد توجه‌ اندیشه‌وران‌ قرار گرفته، و نگارنده‌ درصدد است‌ تا این‌ مسأله‌ را از منظر عارفان‌ و عرفان‌ نظری‌ بررسی‌ کند؛ البته‌ عنوان‌ انتظار بشر از دین، در منابع‌ عرفانی‌ یافت‌ نمی‌شود؛ ولی‌ مفاهیمی‌ مانند شریعت، طریقت، حقیقت، رسالت، نبوت، ولایت‌ و انسان‌ کامل‌ می‌توانند دیدگاه‌ معینی‌ را در این‌ حوزه‌ به‌ ارمغان‌ آورند.

عرفان
عرفان

مهم‌ترین‌ نیاز بشر به‌ دین‌ در عرفان‌ اسلامی، معرفت‌ ذات‌ حق‌ تعالی، اسما، صفات، احکام، اخلاق، تعلیم‌ به‌ حکمت‌ و قیام‌ به‌ سیاست‌ است. در ادامة‌ مقاله، دیدگاه‌ عارفانی‌ چون‌ محیی‌الدین‌ بن‌ عربی، حمزه‌ فناری، عزیزا نسفی، عبدالصمد همدانی، سیدحیدر آملی‌ دربارة‌ انتظار بشر از دین‌ مطرح، و در پایان‌ به‌ مقایسة‌ دین‌ اسلام‌ و عرفان‌ نظری‌ اشاره، و عدم‌ مطابقت‌ کلی‌ این‌ دو حوزه‌ تبیین‌ شده‌ است؛ گرچه‌ اهداف‌ عرفان‌ که‌ سیر و سلوک‌ و قرب‌ الاهی‌ است، از دین‌ اسلام‌ ظهور می‌یابد.

عرفان

عرفان چیست ؟ عارف چگونه به آن مى رسد؟

جواب : عرفان در اصطلاح عبارت است از معرفت قلبى که از طریق کشف و شهود, نه بحث و استدلال , حاصل مى شود و آن را علم وجدانى هم مى خوانند. کسى را که واجد مقام عرفان است عارف گویند
(بهاء الدین خرمشاهى , دانشنامهء قرآن , ج 2 ص 1467)
عرفا براى سالک <دانشجوى عرفان > چهار سفر معتقدند:

 
سفر از خلق به سوى خالق
سفر در خود خالق
سفر از خالقه به سوى خلق منتها همراه با خالق ; یعنى در حالى که با خداست به سوى خلق باز مى گردد
سفر و سیر در میان خلق است با حق

اهداف سالک در سفرهاى چهارگانه به قرار زیر است

سالک در سفر اول , حجاب هاى ظلمانى و نورانى را از پیش پاى خود بر مى دارد
حجاب هاى ظلمانى مربوط به مقام نفس و حجاب هاى نورانى مربوطه به مقام قلب و روح است
گفتنى است که عرفا در مورد روان انسان , تعابیر مختلفى از قبیل نفس , قلب , روح , سر, خفى و اخفا به کار مى برند
به عقیدهء آنان , روان تا وقتى اسیر شهوات است <نفس >, زمانى که محل معارف الهى قرار گرفت <قلب >, وقتى که محبت الهى در آن طلوع مى کند <روح > و وقتى به مرحلهء شهود رسید <سرّ> نامیده مى شود
(.مرتضى مطهرى , آشنائى با علوم اسلامى , کتاب عرفان , ص 155)
در تعبیر دیگر مى گویند: <سر>, مرحله فناى ذات عارف در خدا است , <خفى >, مرتبهء فناى صفات و افعال وى درحق است و <اخفا> مرحلهء فناى این دو است
(.سید یحیى یثربى , عرفان نظرى , ص 479)
عرفا مى گویند: سالک در سفر اول , از مقام نفس به قلب و از قلب به روح و از روح به مقصد نهایى عبور مى کند.بنابراین , 
میان عارف و مقصد اصلى وى سه مرحله فاصله است ; نفس , قلب , روح
 .
با عبور از این سه مرحله به مقام شهود جمال حق نایل مى شود که در این مرحله ذات و حقیقت خود را در حق فانى مى بیند. این مرحله را مقام <فنا در ذات > مى نامند و مراحل سه گانه سر, خفى و اخفا را در همین مرتبه از سفر دانند,لیکن باید این ها را جزء سفر دوّم دانست .
گاهى نیز در مقام روح , عقل را به لحاظ تفصیل شهود معقولات در نظر مى گیرند که در نتیجه تعداد مقامات به هفت مى رسد که عبارت اند از: مقام نفس , قلب , روح , عقل , سر, خفى و اخفا.
البته این ها را وقتى مقام مى دانند که براى سالک به صورت ملکه در آمده باشند و اگر به مرتبه نرسد, مراتب عشق ومحبّت خوانده مى شود.
مولى در مثنوى خویش به همین مراتب اشاره دارد, آن جا که مى گوید:
هفت شهر عشق را عطار گشت                    ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
سفر اول
 سالک وقتى تمام مى شود که ذاتش در حق فانى گردد, وجودش حقّانى شده , محو بروى عارض وشَطَح بیان امرى به صورت رمز که ظاهراً بوى خودپسندى و خلاف شرع از آن استشمام شود, مثل اناالحق گفتن منصورحلاج  از وى صادر شود. اگر بعد از رسیدن به این مرحله عنایت حق شامل حالش شود و محوش بر طرف گرددصَحوْ بر او عارض شود, آن گاه به بندگى خود اقرار مى کند  (فرهنگ معین , ج 2 حرف <ش > ص 695ـ 699.
ابویزید گوید: بار خدایا, اگر روزى دم از <سبحان ما اعظم شأنى > مى زدم , امروز آن را رها مى کنم و مى گویم : <اشهدان لااله الااللّه و اشهد ان محمداً رسول اللّه >.
توضیح این که , 
محو مرتبه اى است که عارف محود در ذات خدا گردد
 و واژهء <من > از او محود شود, به نحوى که خود را نبیند.اگر عارف از حالت فنا بیرون بیاید و خود را باقى منتها نه به این معنا که تنزّل کند و در حد اول برسد, بلکه به این معنا که بقاى بالله پیدا کند این حالت و مرتبه را مرتبهء <صحو> مى نامند.
در 
سفر دوم
 که سالک به مقام ولایت رسید و وجودش حقانى گشت , اسما و صفات الهى را مى شناسد و خود رامتصف به صفات الهى مى کند, در این مقام ولایتش کامل مى گردد و ذات و صفات و افعالش در ذات و صفات و افعال خدا فانى مى شود. در این حال عارف , به وسیلهء حق مى شنود, مى بیند و راه مى رود.
در 
سفر سوم
 که سالک محوش زایل مى گردد, به صحو تام دست مى یابد, به بقاى الله باقى مى باشد و در عوالم جبروت , ملکوت و ناسوت سفر مى کند و خود را به خلق مى رساند.
در
 سفر چهارم 
که در میان خلق است , خلایق و آثار و لوازم آن ها را مشاهده مى کند, به سود و زیان دنیوى و اخروى آنان آگاه مى شود, از رجوع و کیفیت رجوع آنان به سوى حق و نیز عوامل و انگیزه و موانع این رجوع مطلع مى شود و به آن ها خبر مى دهد. در یک کلام در میان مردم است و به تمثیت امور آن ها مى پردازد.()
(پـاورقى 2.مرتضى مطهرى , آشنائى با علوم اسلامى , کتاب عرفان , ص 141و سید یحیى یثربى , عرفان نظرى , ص 477ـ 479
البته عرفا براى سر و سلوک مراتب , منازل و مقامات دیگرى را نیز سفارش مى کنند. در صورت تمایل مى توانید ازکتاب عرفان نظرى تألیف دکتر سید یحیى یثربى استفاده نمایید.

فرق اخلاق و عرفان را بیان نمایید ؟

عرفان به عنوان یک دستگاه علمى و فرهنگى داراى دو بخش است : بخش عملى و بخش نظرى
بخش عملى عبارت است از آن قسمت که روابط و وظائف انسان را با خودش و جهان و خدا بیان مى کند. عرفان در این بخش مانند اخلاق است ; یعنى یک علم عملى است . این بخش از عرفان را <سیر و سلوک > مى نامند. در این مرحله عارف باید منازلى را طى کند تا به توحید واقعى برسد. طى کردن و پیمودن این منازل را سیر و سلوک مى گویند.

 توحید عارف یعنى موجود حقیقى , منحصر به خدا است . جز خدا هر چه هست , <نمود> است , نه <بود>.توحید عارف یعنى <جز خدا هیچ نیست >.

اخلاق و عرفان
اخلاق و عرفان

توحید عارف یعنى طىّ طریق کردن و رسیدن به مرحله اى که جز خداهیچ ندیدن .

بخش عملى عرفان شبیه علم اخلاق است که دربارهء <چه باید کرد> بحث مى کند, با این تفاوت که اوّلاًعرفان دربارهء روابط انسان با خودش و جهان و خدا بحث مى کند و عمدهء نظرش دربارهء روابط انسان با خدا است ,حال آن که همهء سیستم هاى اخلاقى ضرورتى نمى بینند که دربارهء روابط انسان با خدا بحث کنند و فقط سیستم هاى اخلاقى مذهبى این جهت را مورد عنایت قرار مى دهند. ثانیاً سیر و سلوک عرفانى پویا و متحرک است , بر خلاف اخلاق که ساکن است ; یعنى در عرفان سخن از نقطهء آغاز است و از مقصد و منازل و مراحلى که به ترتیب باید طى شود تا انسان به سر منزل مقصود برسد. از نظر عارف براى انسان <صراط> و راه وجود دارد و باید آن را بپیماید تا به منزل بعدى برسد, ولى در اخلاق صرفاً سخن از یک سلسله فضائل است , از قبیل راستى و درستى و عدالت و عفّت واحسان و انصاف و ایثار. عناصر روحى اخلاقى محدود به معانى و مفاهیمى است که غالباً آن ها را مى شناسند, امّاعناصر روحى عرفاى وسیع تر و گسترده تر است .()
(پـاورقى 1.شهید مطهرى , آشنایى با علوم اسلامى (کلام و عرفان ), ص 71
چند کتاب عرفانى : <فلسفهء اخلاق > از شهید مطهرى ;<مبانى عرفان اسلامى > از علامه سید محمد تقى مدرّسى ;<عرفان نظرى > از دکتر سید یحیى یثربى ; <کیمیاى سعادت > از امام محمد غزّالى ; <محجّةالبیضا> از فیض کاشانى ;<تماشاگه راز> از مطهرى .

ماجرای درگذشت دخترِ آیت الله محمد یزدی

به تدریج که این دختر بزرگ شد، از خانه بیرون می‌آمد و مشکل دو چندان گشت. هر بار که کسی به او تنه می‌زد، در میان کوچه و خیابان می‌افتاد و غش می‌کرد. چند بار که این منظره پیش آمد، من خیلی منقلب شدم. چند بار او را برای معالجه به تهران بردم و تلاشم این بود که وظایف شرعی‌ام را در خصوص معالجه او به خوبی انجام دهم. در این مورد همسرم بسیار صبور و حلیم برخورد می‌کرد و هر بار که من تحملم را از دست می‌دادم، به من دلداری می‌داد که باید این وضع را تحمل کنیم و به نحوی تقسیم کار کنیم که به هیچ کدام فشار نیاید. به خاطر او و بیماری خاصش گهگاه در منزل اجاره‌ای و منازل این و آن که مدتی را در آنها گذراندیم، برخوردها و تنشهایی میان بچه‌هایم با صاحب خانه به وجود می‌آمد و موجب اوقات تلخی می‌شد. تا این که برای بنده مسافرت به خانه خدا به وجود آمد. وقتی به حج رفتم، در ذهنم بود که می‌گویند در اولین سفر زیارتی به بیت الله، سه حاجت از حوائجی که زائر از خدا بخواهد، قطعاً روا می‌شود. این مطلب را هم از زبان بزرگان و هم در کتاب شرایع در فصل مربوط به حج خوانده بودم. به هر حال وقتی به کنار دیوار خانه خدا رسیدم، در حجر اسماعیل، نخستین حاجتم را از خدا خواستم، عرض کردم: “خدایا! این دختری که به ما داده‌ای، از آنجا که بنده به لحاظ طلبگی تعلق به امام زمان (عج) دارم، این هم ناموس امام زمان محسوب می‌شود. لذا برای من ناگوار است که این دختر در کوچه زمین بخورد و بیهوش شود و رهگذران او را به این وضع ببینند. بنابراین اگر قابل شفا یافتن است، او را حفظ کن و گرنه، خیر”.

بعد از گفتن این جملات حوائج دیگرم را هم مطرح کردم. بعد از سفر حج نیز به عراق سفر کردم و پس از آن به ایران بازگشتم. وقتی به خانه آمدم، مشاهده کردم که بچه نیست. ابتدا خبر را به ما ندادند و شاید کمتر از 24 ساعت، ما را سرگردان کردند و بعد گفتند که از دنیا رفته است. نکته‌ای که حائز اهمیت بود، این است که لحظه‌ای که حال دختر به هم می‌خورد، دقیقاً مقارن با همان لحظه‌ای بوده که بنده حاجت اولم را در کنار حجر اسماعیل از خدا خواستم. با جناق ما که فرد پر تلاش و فعالی بود و او هم به تازگی فوت شد، علاقهٔ زیادی به بنده داشت و در خلال مدتی که من در سفر بودم، مراقب وضع دخترم بود و حتی می‌گفت: “وقتی به حال احتضار در آمد، من دعا کردم که خدایا اگر هم می‌خواهی این دختر را ببری، طوری شود که بعد از مراجعت پدرش از سفر، از دنیا برود”. دکتر معالجِ دختر که به طور مداوم بالای سرش بود، از مرگ ناگهانی او اظهار تعجب کرد و گفت: “با وجودی که مراقبتها شدیدتر بود و داروهایش را به موقع مصرف می‌کرد، نمی‌دانم چرا این اتفاق افتاد.”

بعد از فوت دختر و در واقع اتمام امتحان صبر و تحمل ما، زندگی بنده، رنگ دیگری پیدا کرد و به موفقیتهایی نائل شدم. گاهی اوقات به دوستان عرض می‌کردم و می‌کنم که بلاها و گرفتاریهایی که بعضاً در درون خانواده پیش می‌آید، نعمت الهی است و مقدمه پیروزی است. خداوند موسی (ع) را در بیابان گرفتار کرد و ناچار شد به کار چوپانی بپردازد. این در واقع مرحله پرورش روح این انسان بود و خداوند می‌خواست او را آماده کند و بیاموزد تا بتواند مسئولیتهای بزرگ را به عهده بگیرد. به نظر من، مصیبت آن دختر ناکام، یک امتحان الهی بود تا بنده و خانواده ظرفیت و حوصله و بردباریمان بیشتر شود. بعد از آن هم در مبارزات سیاسی فصل تازه‌ای از امتحان الهی را پشت سر گذاشتیم”. (خاطرات آیت الله محمد یزدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ اول، 1380، صص 63-65)
 

ماجرای درگذشت دخترِ آیت الله محمد یزدی

به تدریج که این دختر بزرگ شد، از خانه بیرون می‌آمد و مشکل دو چندان گشت. هر بار که کسی به او تنه می‌زد، در میان کوچه و خیابان می‌افتاد و غش می‌کرد. چند بار که این منظره پیش آمد، من خیلی منقلب شدم. چند بار او را برای معالجه به تهران بردم و تلاشم این بود که وظایف شرعی‌ام را در خصوص معالجه او به خوبی انجام دهم. در این مورد همسرم بسیار صبور و حلیم برخورد می‌کرد و هر بار که من تحملم را از دست می‌دادم، به من دلداری می‌داد که باید این وضع را تحمل کنیم و به نحوی تقسیم کار کنیم که به هیچ کدام فشار نیاید. به خاطر او و بیماری خاصش گهگاه در منزل اجاره‌ای و منازل این و آن که مدتی را در آنها گذراندیم، برخوردها و تنشهایی میان بچه‌هایم با صاحب خانه به وجود می‌آمد و موجب اوقات تلخی می‌شد. تا این که برای بنده مسافرت به خانه خدا به وجود آمد. وقتی به حج رفتم، در ذهنم بود که می‌گویند در اولین سفر زیارتی به بیت الله، سه حاجت از حوائجی که زائر از خدا بخواهد، قطعاً روا می‌شود. این مطلب را هم از زبان بزرگان و هم در کتاب شرایع در فصل مربوط به حج خوانده بودم. به هر حال وقتی به کنار دیوار خانه خدا رسیدم، در حجر اسماعیل، نخستین حاجتم را از خدا خواستم، عرض کردم: “خدایا! این دختری که به ما داده‌ای، از آنجا که بنده به لحاظ طلبگی تعلق به امام زمان (عج) دارم، این هم ناموس امام زمان محسوب می‌شود. لذا برای من ناگوار است که این دختر در کوچه زمین بخورد و بیهوش شود و رهگذران او را به این وضع ببینند. بنابراین اگر قابل شفا یافتن است، او را حفظ کن و گرنه، خیر”.

بعد از گفتن این جملات حوائج دیگرم را هم مطرح کردم. بعد از سفر حج نیز به عراق سفر کردم و پس از آن به ایران بازگشتم. وقتی به خانه آمدم، مشاهده کردم که بچه نیست. ابتدا خبر را به ما ندادند و شاید کمتر از 24 ساعت، ما را سرگردان کردند و بعد گفتند که از دنیا رفته است. نکته‌ای که حائز اهمیت بود، این است که لحظه‌ای که حال دختر به هم می‌خورد، دقیقاً مقارن با همان لحظه‌ای بوده که بنده حاجت اولم را در کنار حجر اسماعیل از خدا خواستم. با جناق ما که فرد پر تلاش و فعالی بود و او هم به تازگی فوت شد، علاقهٔ زیادی به بنده داشت و در خلال مدتی که من در سفر بودم، مراقب وضع دخترم بود و حتی می‌گفت: “وقتی به حال احتضار در آمد، من دعا کردم که خدایا اگر هم می‌خواهی این دختر را ببری، طوری شود که بعد از مراجعت پدرش از سفر، از دنیا برود”. دکتر معالجِ دختر که به طور مداوم بالای سرش بود، از مرگ ناگهانی او اظهار تعجب کرد و گفت: “با وجودی که مراقبتها شدیدتر بود و داروهایش را به موقع مصرف می‌کرد، نمی‌دانم چرا این اتفاق افتاد.”

بعد از فوت دختر و در واقع اتمام امتحان صبر و تحمل ما، زندگی بنده، رنگ دیگری پیدا کرد و به موفقیتهایی نائل شدم. گاهی اوقات به دوستان عرض می‌کردم و می‌کنم که بلاها و گرفتاریهایی که بعضاً در درون خانواده پیش می‌آید، نعمت الهی است و مقدمه پیروزی است. خداوند موسی (ع) را در بیابان گرفتار کرد و ناچار شد به کار چوپانی بپردازد. این در واقع مرحله پرورش روح این انسان بود و خداوند می‌خواست او را آماده کند و بیاموزد تا بتواند مسئولیتهای بزرگ را به عهده بگیرد. به نظر من، مصیبت آن دختر ناکام، یک امتحان الهی بود تا بنده و خانواده ظرفیت و حوصله و بردباریمان بیشتر شود. بعد از آن هم در مبارزات سیاسی فصل تازه‌ای از امتحان الهی را پشت سر گذاشتیم”. (خاطرات آیت الله محمد یزدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ اول، 1380، صص 63-65)
 

ماجرای درگذشت دخترِ آیت الله محمد یزدی

مواجهه حسن روحانی با آیت‌الله خویی

در جریان انقلاب و فعالیت‌های انقلابی روحانیون، برخی مواجهه‌های نامهربانانه با مراجع عظام تقلید صورت گرفت. دکتر حسن روحانی که از جمله فعالان انقلابی بود، در خاطرات خود این‌گونه آورده است که:
“غروب امروز (57/8/28) خبر بدی شنیدم که خدا کند دروغ باشد و آن اینکه “فرح” به نجف وارد شده و امروز برای دیدن آیت‌الله خویی به منزل ایشان رفته و آقای خویی هم یک انگشتر عقیق برای شاه فرستاده است. اگر خبر درست باشد، یک لکه سیاه در تاریخ مرجعیت خواهد بود. مشکل این است که برخی از این علما خیلی ساده هستند. بعد از انقلاب، آیت‌الله بروجردی به من می‌گفت که آیت‌الله خویی گفته بود که چه طوری آقای خمینی این همه سخنرانی می‌کند. چطور باید سخنرانی کرد؟! ایشان می‌گفتند: یک روز بنا شده بود آقای خویی چند جمله‌ای صحبت کنند و شاگردان را نصیحت کنند، فقط توانست سوره قل هو الله احد را بخواند و بعد نتوانست صحبتی کند و از منبر پایین آمد!

این گونه حوادث سه بُعد دارد: نقشه شیطانی قدرت‌ها و رژیم‌های فاسد (مثل ساواک) نقش آخوندهای درباری که متأسفانه همیشه از پشت خنجر زدند؛ و سادگی برخی از علما. گویی برخی از آقایان فقط فقه و اصول بلدند، نه تاریخ، نه سیاست، نه مردم‌شناسی و نه حتی تاریخ کشورهای منطقه و … . با هیچ موضوع دیگری آشنایی ندارند. شگفتا از امام خمینی و این همه هوش و فراست و سیاست، شهامت و شجاعت، قلم و بیان تأثیرگذار و سحرآمیز…. بعد از نماز مغرب و عشا که من عازم لندن بودم، دوستان تأیید کردند که موضوع سفر فرح به نجف و ملاقات با آیت‌الله خویی صحت دارد. در بازگشت، یکی دو نفر از دانشجویان انگلیس که همراه من بودند، خیلی غُر زدند که چرا این حادثه رخ داده؟ فکر می‌کردند آقای خویی فرد وابسته‌ای است! برای آنها توضیح دادم و آنها را قانع کردم که تصور آنها درست نیست. روز سه شنبه یکی از دوستان به من گفت که آیت‌الله صدوقی تلگرامی را به آیت‌الله خویی مخابره کرده که با این جمله آغاز می‌شود: “قد اذهبتم طیّباتکم، ما هکذا الظن بکم”.[1] اگر اینچنین باشد، جمله بسیار تندی است. گرچه چاره‌ای هم نیست. در میان آتش و خون و یک قیام تاریخی، این گونه سادگی‌ها و اشتباهات غیر قابل تحمل است”. (خاطرات دکتر حسن روحانی، ج اول، چ پنجم، انتشارات کمیل، صص 424-425)

حسن روحانی در جای دیگری از خاطرات خود نیز اینگونه عنوان کرده است که: “آیت‌الله خویی ظاهراً دسته گل دیگری به آب داده و به آقای شریعتمداری تلگرام زده که باید جلوی این خون‌ریزی‌ها گرفته شود و باید مردم را ارشاد کرد. گویی مردم مقصرند و نه رژیم سفاک! ساده‌دلی علما گاهی چقدر خسارت‌بار است. آن همه علم و دانش و سابقه حوزوی، تربیت هزاران شاگرد، تألیف آن همه کتاب ارزشمند، ولی در عین حال نسبت به مسائل سیاسی کم‌اطلاع. گویی هر کسی را برای کاری ساخته‌اند!”(همان، ص 435)

ارجاعات:

[1] “خوبی‌هایتان را از بین بردید. نسبت به شما چنین تصوری نمی‌شد”. اقتباس از آیه بیست سوره احقاف

مواجهه حسن روحانی با آیت‌الله خویی

در جریان انقلاب و فعالیت‌های انقلابی روحانیون، برخی مواجهه‌های نامهربانانه با مراجع عظام تقلید صورت گرفت. دکتر حسن روحانی که از جمله فعالان انقلابی بود، در خاطرات خود این‌گونه آورده است که:
“غروب امروز (57/8/28) خبر بدی شنیدم که خدا کند دروغ باشد و آن اینکه “فرح” به نجف وارد شده و امروز برای دیدن آیت‌الله خویی به منزل ایشان رفته و آقای خویی هم یک انگشتر عقیق برای شاه فرستاده است. اگر خبر درست باشد، یک لکه سیاه در تاریخ مرجعیت خواهد بود. مشکل این است که برخی از این علما خیلی ساده هستند. بعد از انقلاب، آیت‌الله بروجردی به من می‌گفت که آیت‌الله خویی گفته بود که چه طوری آقای خمینی این همه سخنرانی می‌کند. چطور باید سخنرانی کرد؟! ایشان می‌گفتند: یک روز بنا شده بود آقای خویی چند جمله‌ای صحبت کنند و شاگردان را نصیحت کنند، فقط توانست سوره قل هو الله احد را بخواند و بعد نتوانست صحبتی کند و از منبر پایین آمد!

این گونه حوادث سه بُعد دارد: نقشه شیطانی قدرت‌ها و رژیم‌های فاسد (مثل ساواک) نقش آخوندهای درباری که متأسفانه همیشه از پشت خنجر زدند؛ و سادگی برخی از علما. گویی برخی از آقایان فقط فقه و اصول بلدند، نه تاریخ، نه سیاست، نه مردم‌شناسی و نه حتی تاریخ کشورهای منطقه و … . با هیچ موضوع دیگری آشنایی ندارند. شگفتا از امام خمینی و این همه هوش و فراست و سیاست، شهامت و شجاعت، قلم و بیان تأثیرگذار و سحرآمیز…. بعد از نماز مغرب و عشا که من عازم لندن بودم، دوستان تأیید کردند که موضوع سفر فرح به نجف و ملاقات با آیت‌الله خویی صحت دارد. در بازگشت، یکی دو نفر از دانشجویان انگلیس که همراه من بودند، خیلی غُر زدند که چرا این حادثه رخ داده؟ فکر می‌کردند آقای خویی فرد وابسته‌ای است! برای آنها توضیح دادم و آنها را قانع کردم که تصور آنها درست نیست. روز سه شنبه یکی از دوستان به من گفت که آیت‌الله صدوقی تلگرامی را به آیت‌الله خویی مخابره کرده که با این جمله آغاز می‌شود: “قد اذهبتم طیّباتکم، ما هکذا الظن بکم”.[1] اگر اینچنین باشد، جمله بسیار تندی است. گرچه چاره‌ای هم نیست. در میان آتش و خون و یک قیام تاریخی، این گونه سادگی‌ها و اشتباهات غیر قابل تحمل است”. (خاطرات دکتر حسن روحانی، ج اول، چ پنجم، انتشارات کمیل، صص 424-425)

حسن روحانی در جای دیگری از خاطرات خود نیز اینگونه عنوان کرده است که: “آیت‌الله خویی ظاهراً دسته گل دیگری به آب داده و به آقای شریعتمداری تلگرام زده که باید جلوی این خون‌ریزی‌ها گرفته شود و باید مردم را ارشاد کرد. گویی مردم مقصرند و نه رژیم سفاک! ساده‌دلی علما گاهی چقدر خسارت‌بار است. آن همه علم و دانش و سابقه حوزوی، تربیت هزاران شاگرد، تألیف آن همه کتاب ارزشمند، ولی در عین حال نسبت به مسائل سیاسی کم‌اطلاع. گویی هر کسی را برای کاری ساخته‌اند!”(همان، ص 435)

ارجاعات:

[1] “خوبی‌هایتان را از بین بردید. نسبت به شما چنین تصوری نمی‌شد”. اقتباس از آیه بیست سوره احقاف

مواجهه حسن روحانی با آیت‌الله خویی