ماجرای گنجاندن ولایت فقیه در قانون اساسی؛ افسانهزدایی از یک باور رایج
برخی دیگر روایتی پیچیدهتر از ماجرا دارند و معتقدند آیت، که زمانی عضو حزب زحمتکشان ملت ایران و مرید دکتر مظفر بقایی رهبر این حزب بود، تحت تأثیر بقایی ولایت فقیه را ساخته و پرداخته و وارد قانون اساسی کرده است. در این روایت دکتر بقایی سیاستمدار عملگرایی معرفی میشود که معتقد بوده است در ایران دموکراسی به این معنا که شخص اول مملکت کسی باشد که با رأی مردم انتخاب میشود و عوض میشود، شدنی نیست و به همین دلیلی هم زمانی که انقلاب ایران صورتی اسلامی به خود گرفت، بقایی دیگر به این نتیجه رسیده بود که میتوان از دل اسلام نظریهای مناسب وضعیت ایران برای حکومت بیرون آورد. بر اساس این روایت گرچه دکتر بقایی به صراحت حرفی از ولایت فقیه نمیزد، اما میکوشید از طریق دکتر آیت در جریان امور تأثیر بگذارد و سرانجام هم موفق شد از همین راه ولایت فقیه را وارد قانون اساسی کند و بعد هم به آمریکاییها اطمینان داد که تأثیرش را گذاشته و بنابراین حکومت ضدکمونیستی مقتدری در ایران بر سر کار خواهد آمد.
وجه مشترک این روایتها فضل تقدم و نقش تعیینکننده شهید آیت در حقوقیسازی مفهوم ولایت فقیه و پیشبینی نهادی به این نام در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران است و به نظر میرسد منشأ این روایتها اظهار نظر مرحوم عزتالله سحابی باشد. سحابی که خود عضو مجلس خبرگان قانون اساسی بود و پس از مدت کوتاهی در اعتراض به کنار گذاشتن پیشنویس دولت موقت و طرح موضوع ولایت فقیه در آن مجلس، از حضور در جلسات بررسی و تدوین قانون اساسی خودداری کرد، نخستین بار در گفتوگویی که در کتاب «اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی» منتشر شده است (اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی، ص 43-55) در این باره سخن گفته است. سحابی در این کتاب به مناسبت گفتوگو درباره اصول اقتصادی قانون اساسی، پس از آنکه به تفصیل درباره روند تدوین پیشنویس قانون اساسی در دولت موقت و شورای انقلاب و سپس برگزاری انتخابات و تشکیل مجلس بررسی نهایی قانون اساسی سخن میگوید، به موضوع ولایت فقیه میرسد و در این باره سخنانی متناقضنما میگوید؛ او در بخشی از این گفتوگو میگوید نه امام و نه شاگردان دست اولشان تا پیش از تشکیل مجلس بررسی نهایی حرفی از ولایت فقیه و ضرورت آمدنش در قانون اساسی نزدند و برای اولین بار در این مجلس بود که عدهای اصل ولایت فقیه را مطرح کردند و برای گنجاندن آن در قانون اساسی کوشیدند. (ص 44) اما کمی بعدتر میگوید زمانی که در تیرماه یا اوایل مردادماه 58 (حدود یک ماه پیش از برگزاری نخستین جلسه مجلس خبرگان قانون اساسی)، پیشنویسِ تهیهشده در شورای انقلاب در مطبوعات منتشر شد، آیتالله منتظری سخنرانیای کرد که در آن از اینکه «قانون اساسی ولایت فقیه ندارد، در حالی که مردم به دنبال ولایت فقیه و روحانیت انقلاب کردهاند»، انتقاد کرده بود. (اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی، ص 46) در ادامه نیز در پاسخ به این سؤال که اولین سخنرانی را درباره ولایت فقیه چه کسی در مجلس خبرگان قانون اساسی کرد، میگوید: «آقای حسن آیت»، اما بلافاصله سخن خود را تصحیح میکند و میگوید: «البته اولین سخنرانی را آیتالله صدوقی از یزد انجام دادند و مطرح کردند که قانون اساسی باید بر اساس ولایت فقیه باشد و اینکه میگویند ولایت فقیه به استبداد منتهی میشود درست نیست. … اول آقای صدوقی صحبت کرد و متعاقب آن آقای آیت و بعد آقای جلالالدین فارسی، رشیدیان و کیاوش که هر کدام هر در مدح ولایت فقیه صحبت کردند و گفتند ما این قانون اساسی را کنار میگذاریم و خودمان یک قانون اساسی جدید مینویسیم.» (ص 47) چندان که پیدا است، سحابی تا اینجا روایت نامنسجم و متناقضنمایی از روند درج اصل ولایت فقیه در قانون اساسی ارائه کرده است، اما در بخشهای پایانی گفتوگو درباره این موضوع، با اشاره به پیشنویس پیشنهادی حزب زحمتکشان درباره قانون اساسی، بار دیگر ایده گنجاندن ولایت فقیه در قانون اساسی را به شهید آیت و از طریق او به دکتر بقایی و از آن طریق هم به آمریکاییها نسبت میدهد! وی از قول شهید آیت نقل میکند که «زمانی که پیشنویس منتشر شد و دیدیم اصل ولایت فقیه در آن نیست، همراه آقای دکتر اسرافیلیان [ رئیس وقت دانشگاه علم و صنعت و عضو حزب زحمتکشان] نزد آقای منتظری رفتیم … .» سحابی میگوید که شهید آیت و آقای اسرافیلیان در این دیدار آقای منتظری را متقاعد کردهاند که این قانون اساسی بدون ولایت فقیه ارزشی ندارد و «اتفاقاً مصاحبه آقای منتظری هم بعد از ملاقات با اینها بود». (ص 52-55) چند نکته درباره روایت مرحوم سحابی: درباره ارتباط آیت با دکتر بقایی و پیشنویس پیشنهادی حزب زحمتکشان هم خاطرات دکتر منوچهر نیرومند، عضو حزب زحمتکشان و دوست شهید آیت میتواند مفید باشد. نیرومند در خاطراتش از قطع ارتباط آیت با دکتر بقایی و حزب زحمتکشان به سبب فعالیتهای مسلحانهاش و مخالفت دکتر بقایی با مبارزه مسلحانه و اعتقاد او به مشی سیاسی میگوید؛ «وقتی آیت دنبال این نوع مبارزات [مسلحانه] رفت، این کارش طبیعتاً در حزب بازتاب داشت. در نوبت اول، موقتاً از حزب اخراج شد، ولی چون به شیوه خود ادامه داد، در نوبت بعد با دستور دکتر بقایی بطور دائم کنار گذاشته شد.» وی درباره پیشنویس پیشنهادی حزب زحمتکشان و نقش بقایی در این زمینه میگوید: «باید صریحاً بگویم که در تدوین آن پیشنویس، دکتر بقایی هیچ نقشی نداشت. بعد از پیروزی انقلاب، در حزب زحمتکشان انشعاب مهمی روی داد. یعنی بخش اعظم اعضای حزب، طرفدار جمهوری اسلامی و رهبری امام بودند و معتقد بودند که حزب باید کاملاً همگام با مواضع امام و انقلاب حرکت کند. عده کمی بودند که به دکتر بقایی همچنان پایبند ماندند و دکتر هم به همین دلیل، خودش را بازنشسته کرد و از حزب خارج شد. … اما در روزهایی که همه احزاب پیشنهادات خود را به خبرگان قانون اساسی ارائه میکردند، در دفتر حزب در خیابان آبسردار حدود ۱۰، ۱۵ نفر از نمایندگان حوزههای حزبی تهران و اصفهان جمع شدند تا پیشنویس قانون اساسی را تدوین کنند. فکر میکنم در یکی از آن جلسات دکتر بقایی هم شرکت کرد و پیشنهادی داده شد که در آن ولایت فقیه هم ذکر شده بود و آن را برای مجلس خبرگان و علمای قم هم فرستادند. وقتی این پیشنهاد تدوین و آماده ارسال شد، دکتر بقایی در کرمان بود. آقای پارسی متنی را پیش دکتر بقایی برد و او هم آن را جداً رد کرد و گفت: «نه این مجلس به حرف شما گوش میدهد و نه من میخواهم در این مسئله دخالت کنم»، بنابراین ارائه پیشنهاد به مجلس خبرگان، هیچ ربطی به دکتر بقایی نداشت و مربوط به جناح انقلابی حزب زحمتکشان بود و دقیقاً به دلیل ادامه همین اصطکاک بین جناح انقلابی و دکتر بقایی، جریان وصیتنامه سیاسی ایشان پیش آمد … .» آنچه نیرومند از آن به عنوان وصیتنامه سیاسی یاد می کند، آخرین سخنرانی دکتر بقایی در جمع اعضای حزب زحمتکشان است که در آن به علت اختلافات شدیدی که میان او و برخی از اعضای حزب که معتقد به حمایت از انقلاب و امام بودند به وجود آمده و ادامه فعالیت حزب را ناممکن کرده بود، بازنشستگی سیاسی خودش را اعلام و از حزب کنارهگیری کرد. بقایی در آن سخنرانی که متنش بعدها منتشر شد، به صراحت با رفراندوم قانون اساسی مخالفت میکند و میگوید: «این چنین قانونی را اگر تمام دنیا رأی بدهند، من یکی رأی نمیدهم. … من با روح این قانون اساسی مخالف هستم. … من به این قانون اعتقاد ندارم و به چیزی که اعتقاد ندارم رأی نمیدهم. … عرض کردم به این قانون اساسی اعتقاد ندارم چون روح این قانون جمهوری نیست، روح حکومت الهی [= تئوکراسی] است … .» (افول یک مبارز، ص 142-143) بررسی «صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی» نیز روایت مرحوم سحابی را تأیید نمیکند. ترتیب سخنرانها و روند طرح موضوع ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی با آنچه او گزارش میکند، نمیخواند؛ نه آیتالله صدوقی نخستین سخنران بوده و نه حسن آیت پس از او سخنرانی کرده است. البته آنچه به آیتالله صدوقی نسبت داده شده درست است، اما مربوط به جلسات بعدی است و اولین بار هم که آیت در این مجلس سخنرانی میکند، هیچ حرفی از ولایت فقیه نمیزند و درباره یکی دو موضوع دیگر از جمله ضرورت حمایت از مسلمانان و مستضعفان جهان و تشکیل سازمان اتحاد مسلمین و اینها سخن میگوید. (صورت مشروح مذاکرات …، ص 73-75) البته در ادامه و هرچه کار تدوین قانون اساسی جلوتر میرود، آیت یکی از قویترین و جدیترین مدافعان ولایت فقیه است. در یکی دو سخنرانی نخست جلالالدین فارسی نیز بحثی درباره ولایت فقیه نیست. اولین کسی که در مجلس خبرگان قانون اساسی به صراحت از ولایت فقیه سخن به میان میآورد، سید محمد کیاوش، نماینده استان خوزستان است (صورت مشروح مذاکرات …، ص 49) و پس از او هم عبدالرحمان حیدری، نماینده استان ایلام در این باره سخن میگوید (صورت مشروح مذاکرات …، ص 51-52) و پس از حیدری نیز سید محمد خامنهای (ص 54)، سید منیرالدین الهاشمی (ص 60)، ربانی املشی (ص 61-63)، طاهری خرمآبادی (ص 64-65) و دیگران در این باره سخن میگویند و تا مدتها خبری از اظهار نظر آیت در این باره نیست. پیش از اظهار نظر آیت و حزب زحمتکشان نیز مقالات، مصاحبهها، پیامها، تومارها و سخنرانیهای بسیاری در مطبوعات منتشر شده بود و پس از تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی نیز نامهها، تومارها و پیشنهادهای اصلاحی و پیشنویسهای کاملی به دبیرخانه آن مجلس رسیده بود که در بسیاری از آنها بر ضرورت گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی تأکید شده است. (مبانی و مستندات قانون اساسی، ص 75-100)» به نظر میرسد نوعی گرایش به سادهسازی و پلیسیسازی رویدادها سبب شده است که برخی ایده گنجاندن ولایت فقیه در قانون اساسی را به آیت و بقایی نسبت دهند، وگرنه حجم قابل توجه مستندات موجود چیز دیگری میگوید. در واقع با آنهمه تأکید و مطالبه پیشبینی نهاد ولایت فقیه و رسمیت دادن به جایگاه امام خمینی(ره) در قانون اساسی، اگر نتیجه چیزی غیر از این میشد، جای تعجب و تحلیل داشت. منابع: |
ماجرای گنجاندن ولایت فقیه در قانون اساسی؛ افسانهزدایی از یک باور رایج
برخی دیگر روایتی پیچیدهتر از ماجرا دارند و معتقدند آیت، که زمانی عضو حزب زحمتکشان ملت ایران و مرید دکتر مظفر بقایی رهبر این حزب بود، تحت تأثیر بقایی ولایت فقیه را ساخته و پرداخته و وارد قانون اساسی کرده است. در این روایت دکتر بقایی سیاستمدار عملگرایی معرفی میشود که معتقد بوده است در ایران دموکراسی به این معنا که شخص اول مملکت کسی باشد که با رأی مردم انتخاب میشود و عوض میشود، شدنی نیست و به همین دلیلی هم زمانی که انقلاب ایران صورتی اسلامی به خود گرفت، بقایی دیگر به این نتیجه رسیده بود که میتوان از دل اسلام نظریهای مناسب وضعیت ایران برای حکومت بیرون آورد. بر اساس این روایت گرچه دکتر بقایی به صراحت حرفی از ولایت فقیه نمیزد، اما میکوشید از طریق دکتر آیت در جریان امور تأثیر بگذارد و سرانجام هم موفق شد از همین راه ولایت فقیه را وارد قانون اساسی کند و بعد هم به آمریکاییها اطمینان داد که تأثیرش را گذاشته و بنابراین حکومت ضدکمونیستی مقتدری در ایران بر سر کار خواهد آمد.
وجه مشترک این روایتها فضل تقدم و نقش تعیینکننده شهید آیت در حقوقیسازی مفهوم ولایت فقیه و پیشبینی نهادی به این نام در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران است و به نظر میرسد منشأ این روایتها اظهار نظر مرحوم عزتالله سحابی باشد. سحابی که خود عضو مجلس خبرگان قانون اساسی بود و پس از مدت کوتاهی در اعتراض به کنار گذاشتن پیشنویس دولت موقت و طرح موضوع ولایت فقیه در آن مجلس، از حضور در جلسات بررسی و تدوین قانون اساسی خودداری کرد، نخستین بار در گفتوگویی که در کتاب «اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی» منتشر شده است (اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی، ص 43-55) در این باره سخن گفته است. سحابی در این کتاب به مناسبت گفتوگو درباره اصول اقتصادی قانون اساسی، پس از آنکه به تفصیل درباره روند تدوین پیشنویس قانون اساسی در دولت موقت و شورای انقلاب و سپس برگزاری انتخابات و تشکیل مجلس بررسی نهایی قانون اساسی سخن میگوید، به موضوع ولایت فقیه میرسد و در این باره سخنانی متناقضنما میگوید؛ او در بخشی از این گفتوگو میگوید نه امام و نه شاگردان دست اولشان تا پیش از تشکیل مجلس بررسی نهایی حرفی از ولایت فقیه و ضرورت آمدنش در قانون اساسی نزدند و برای اولین بار در این مجلس بود که عدهای اصل ولایت فقیه را مطرح کردند و برای گنجاندن آن در قانون اساسی کوشیدند. (ص 44) اما کمی بعدتر میگوید زمانی که در تیرماه یا اوایل مردادماه 58 (حدود یک ماه پیش از برگزاری نخستین جلسه مجلس خبرگان قانون اساسی)، پیشنویسِ تهیهشده در شورای انقلاب در مطبوعات منتشر شد، آیتالله منتظری سخنرانیای کرد که در آن از اینکه «قانون اساسی ولایت فقیه ندارد، در حالی که مردم به دنبال ولایت فقیه و روحانیت انقلاب کردهاند»، انتقاد کرده بود. (اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی، ص 46) در ادامه نیز در پاسخ به این سؤال که اولین سخنرانی را درباره ولایت فقیه چه کسی در مجلس خبرگان قانون اساسی کرد، میگوید: «آقای حسن آیت»، اما بلافاصله سخن خود را تصحیح میکند و میگوید: «البته اولین سخنرانی را آیتالله صدوقی از یزد انجام دادند و مطرح کردند که قانون اساسی باید بر اساس ولایت فقیه باشد و اینکه میگویند ولایت فقیه به استبداد منتهی میشود درست نیست. … اول آقای صدوقی صحبت کرد و متعاقب آن آقای آیت و بعد آقای جلالالدین فارسی، رشیدیان و کیاوش که هر کدام هر در مدح ولایت فقیه صحبت کردند و گفتند ما این قانون اساسی را کنار میگذاریم و خودمان یک قانون اساسی جدید مینویسیم.» (ص 47) چندان که پیدا است، سحابی تا اینجا روایت نامنسجم و متناقضنمایی از روند درج اصل ولایت فقیه در قانون اساسی ارائه کرده است، اما در بخشهای پایانی گفتوگو درباره این موضوع، با اشاره به پیشنویس پیشنهادی حزب زحمتکشان درباره قانون اساسی، بار دیگر ایده گنجاندن ولایت فقیه در قانون اساسی را به شهید آیت و از طریق او به دکتر بقایی و از آن طریق هم به آمریکاییها نسبت میدهد! وی از قول شهید آیت نقل میکند که «زمانی که پیشنویس منتشر شد و دیدیم اصل ولایت فقیه در آن نیست، همراه آقای دکتر اسرافیلیان [ رئیس وقت دانشگاه علم و صنعت و عضو حزب زحمتکشان] نزد آقای منتظری رفتیم … .» سحابی میگوید که شهید آیت و آقای اسرافیلیان در این دیدار آقای منتظری را متقاعد کردهاند که این قانون اساسی بدون ولایت فقیه ارزشی ندارد و «اتفاقاً مصاحبه آقای منتظری هم بعد از ملاقات با اینها بود». (ص 52-55) چند نکته درباره روایت مرحوم سحابی: درباره ارتباط آیت با دکتر بقایی و پیشنویس پیشنهادی حزب زحمتکشان هم خاطرات دکتر منوچهر نیرومند، عضو حزب زحمتکشان و دوست شهید آیت میتواند مفید باشد. نیرومند در خاطراتش از قطع ارتباط آیت با دکتر بقایی و حزب زحمتکشان به سبب فعالیتهای مسلحانهاش و مخالفت دکتر بقایی با مبارزه مسلحانه و اعتقاد او به مشی سیاسی میگوید؛ «وقتی آیت دنبال این نوع مبارزات [مسلحانه] رفت، این کارش طبیعتاً در حزب بازتاب داشت. در نوبت اول، موقتاً از حزب اخراج شد، ولی چون به شیوه خود ادامه داد، در نوبت بعد با دستور دکتر بقایی بطور دائم کنار گذاشته شد.» وی درباره پیشنویس پیشنهادی حزب زحمتکشان و نقش بقایی در این زمینه میگوید: «باید صریحاً بگویم که در تدوین آن پیشنویس، دکتر بقایی هیچ نقشی نداشت. بعد از پیروزی انقلاب، در حزب زحمتکشان انشعاب مهمی روی داد. یعنی بخش اعظم اعضای حزب، طرفدار جمهوری اسلامی و رهبری امام بودند و معتقد بودند که حزب باید کاملاً همگام با مواضع امام و انقلاب حرکت کند. عده کمی بودند که به دکتر بقایی همچنان پایبند ماندند و دکتر هم به همین دلیل، خودش را بازنشسته کرد و از حزب خارج شد. … اما در روزهایی که همه احزاب پیشنهادات خود را به خبرگان قانون اساسی ارائه میکردند، در دفتر حزب در خیابان آبسردار حدود ۱۰، ۱۵ نفر از نمایندگان حوزههای حزبی تهران و اصفهان جمع شدند تا پیشنویس قانون اساسی را تدوین کنند. فکر میکنم در یکی از آن جلسات دکتر بقایی هم شرکت کرد و پیشنهادی داده شد که در آن ولایت فقیه هم ذکر شده بود و آن را برای مجلس خبرگان و علمای قم هم فرستادند. وقتی این پیشنهاد تدوین و آماده ارسال شد، دکتر بقایی در کرمان بود. آقای پارسی متنی را پیش دکتر بقایی برد و او هم آن را جداً رد کرد و گفت: «نه این مجلس به حرف شما گوش میدهد و نه من میخواهم در این مسئله دخالت کنم»، بنابراین ارائه پیشنهاد به مجلس خبرگان، هیچ ربطی به دکتر بقایی نداشت و مربوط به جناح انقلابی حزب زحمتکشان بود و دقیقاً به دلیل ادامه همین اصطکاک بین جناح انقلابی و دکتر بقایی، جریان وصیتنامه سیاسی ایشان پیش آمد … .» آنچه نیرومند از آن به عنوان وصیتنامه سیاسی یاد می کند، آخرین سخنرانی دکتر بقایی در جمع اعضای حزب زحمتکشان است که در آن به علت اختلافات شدیدی که میان او و برخی از اعضای حزب که معتقد به حمایت از انقلاب و امام بودند به وجود آمده و ادامه فعالیت حزب را ناممکن کرده بود، بازنشستگی سیاسی خودش را اعلام و از حزب کنارهگیری کرد. بقایی در آن سخنرانی که متنش بعدها منتشر شد، به صراحت با رفراندوم قانون اساسی مخالفت میکند و میگوید: «این چنین قانونی را اگر تمام دنیا رأی بدهند، من یکی رأی نمیدهم. … من با روح این قانون اساسی مخالف هستم. … من به این قانون اعتقاد ندارم و به چیزی که اعتقاد ندارم رأی نمیدهم. … عرض کردم به این قانون اساسی اعتقاد ندارم چون روح این قانون جمهوری نیست، روح حکومت الهی [= تئوکراسی] است … .» (افول یک مبارز، ص 142-143) بررسی «صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی» نیز روایت مرحوم سحابی را تأیید نمیکند. ترتیب سخنرانها و روند طرح موضوع ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی با آنچه او گزارش میکند، نمیخواند؛ نه آیتالله صدوقی نخستین سخنران بوده و نه حسن آیت پس از او سخنرانی کرده است. البته آنچه به آیتالله صدوقی نسبت داده شده درست است، اما مربوط به جلسات بعدی است و اولین بار هم که آیت در این مجلس سخنرانی میکند، هیچ حرفی از ولایت فقیه نمیزند و درباره یکی دو موضوع دیگر از جمله ضرورت حمایت از مسلمانان و مستضعفان جهان و تشکیل سازمان اتحاد مسلمین و اینها سخن میگوید. (صورت مشروح مذاکرات …، ص 73-75) البته در ادامه و هرچه کار تدوین قانون اساسی جلوتر میرود، آیت یکی از قویترین و جدیترین مدافعان ولایت فقیه است. در یکی دو سخنرانی نخست جلالالدین فارسی نیز بحثی درباره ولایت فقیه نیست. اولین کسی که در مجلس خبرگان قانون اساسی به صراحت از ولایت فقیه سخن به میان میآورد، سید محمد کیاوش، نماینده استان خوزستان است (صورت مشروح مذاکرات …، ص 49) و پس از او هم عبدالرحمان حیدری، نماینده استان ایلام در این باره سخن میگوید (صورت مشروح مذاکرات …، ص 51-52) و پس از حیدری نیز سید محمد خامنهای (ص 54)، سید منیرالدین الهاشمی (ص 60)، ربانی املشی (ص 61-63)، طاهری خرمآبادی (ص 64-65) و دیگران در این باره سخن میگویند و تا مدتها خبری از اظهار نظر آیت در این باره نیست. پیش از اظهار نظر آیت و حزب زحمتکشان نیز مقالات، مصاحبهها، پیامها، تومارها و سخنرانیهای بسیاری در مطبوعات منتشر شده بود و پس از تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی نیز نامهها، تومارها و پیشنهادهای اصلاحی و پیشنویسهای کاملی به دبیرخانه آن مجلس رسیده بود که در بسیاری از آنها بر ضرورت گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی تأکید شده است. (مبانی و مستندات قانون اساسی، ص 75-100)» به نظر میرسد نوعی گرایش به سادهسازی و پلیسیسازی رویدادها سبب شده است که برخی ایده گنجاندن ولایت فقیه در قانون اساسی را به آیت و بقایی نسبت دهند، وگرنه حجم قابل توجه مستندات موجود چیز دیگری میگوید. در واقع با آنهمه تأکید و مطالبه پیشبینی نهاد ولایت فقیه و رسمیت دادن به جایگاه امام خمینی(ره) در قانون اساسی، اگر نتیجه چیزی غیر از این میشد، جای تعجب و تحلیل داشت. منابع: |
ماجرای گنجاندن ولایت فقیه در قانون اساسی؛ افسانهزدایی از یک باور رایج